سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای انس! بر شمار دوستان بیفزا، که آنان شفیع یکدیگرند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

پیشرفت های اقتصادی و روابط پیچیده تجاری که در دهه های اخیر حاصل شده، در روابط بین افراد چه در داخل و چه در خارج کشور موثر بوده است.
عدم دقت یا زیاده روی، ممکن است تاجر را با وضعی مواجه کند که نتواند تعهدات خود را انجام دهد. در این صورت کسانی که به تاجر اعتماد کرده اند، با ورشکستگی او ممکن است خود نیز دچار مشکل شوند. اگر ورشکستگی تاجر در نتیجه حوادث و اتفاق هایی باشد که با نحوه عملکرد او بی ارتباط باشد، قوانین جاری با چنین تاجری مدارا می کند تا از این موقعیت و دشواری خلاص شود ولی چنانچه ورشکستگی تاجر بر اثر سوء استفاده یا تقلب و تزویر باشد، با او برخورد شدیدی خواهد شد.

چه اشخاص تاجر محسوب می شوند؟
کلیه اشخاص اعم از حقیقی (انسان ها) و حقوقی (شرکت ها، موسسات و سازمان ها)می توانند به عملیات تجاری دست بزنند.
چه بسا شرکتی ورشکسته شود ولی این امر مستلزم ورشکستگی اعضای موسس آن نباشد. در این مورد عکس قضیه نیز صادق است. پس همان طور که یک شرکت تجاری می تواند مانند انسان ها صاحب حساب بانکی شود. این امکان نیز وجود دارد که همانند یک انسان تاجر دچار ورشکستگی گردد.
مطابق مقررات کشور ، اشخاص که به یکی از امور زیر بپردازند. تاجر محسوب می شوند:
خرید یا تحصیل هر نوع مال منقول به قصد فروش یا اجاره مانند فرش برای فروش آن. البته لازم نیست که تاجر حتما در این اموال تصرف داشته باشد.
ـ تصدی به امور مربوط به حمل و نقل:
از راه خشکی، دریایی و هوایی به هر نحوی که باشد مانند اموری که موسسات حمل و نقل کالا یا مسافر انجام می دهند.
ـ انجام عملیات دلالی، حق العمل کاری:
عاملیت (مثل عامل فروش خودرو، مواد غذایی و...) و تسهیل معاملات ملکی یا پیدا کردن خدمه یا تهیه و رساندن ملزومات و... مانند موسسات تهیه غذا برای شرکت ها.
ـ تاسیس و به کار انداختن هر نوع کارخانه به شرط آنکه برای رفع نیازهای شخصی نباشد.
ـ تصدی به عملیات حراجی :
یعنی شخص مکانی را تهیه کرده و دیگران کالای خود را در آن مکان به نمایش بگذارند و سپس هر شخص که بالاترین قیما را برای آن پیشنهاد کرد قادر به خرید آن باشد.
ـ هر قسم عملیات صرافی و بانکی :
مانند تبدیل ارز، اعطای وام، تنزیل اوراق تجاری و گشایش حساب و...
ـ معاملات برواتی :
اعم از اینکه بین تاجر یا غیر تاجر باشد مانند انتقال برات و خرید و فروش آن.
- عملیات بیمه دریایی و غیر دریایی:
ـ کشتی:
کشتی سازی و خرید و فروش کشتی و کشتی رانی داخلی یا خارجی و معاملات مربوط به آن.
ـ کلیه معاملاتی که تاجر یا غیر تاجر برای رفع نیازهای تجاری اش انجام می دهد.
ـ کلیه معاملاتی که اجزاء یا خدمه یا شاگرد تاجر برای امور تجاری ارباب خود صورت می دهند.

تعریف ورشکستگی
ورشکستگی تاجر یا شرکت تجاری هنگامی به وجود می آید که این اشخاص قادر به پرداخت بدهی های خود نباشند و در پرداخت آن توقف حاصل شود. باید توجه داشت که ورشکستگی و مقررات آن تنها مشمول تجار می شود در حالی که اگر اشخاص عادی قادر به پرداخت بدهی خود نباشند. اصطلاحاً به آنان «معسر» گفته می شود.
معسر کسی است که به علت کافی نبودن دارایی یا عدم دسترسی به اموال خود قادر به پرداخت بدهی اش نیست.
همچنین قانون مقررات مخصوصی برای تصفیه امور تاجر ورشکسته پیش بینی کرده است و برای تقسیم اموال ورشکسته، طلبکاران نسبت به هم حق تقدمی ندارد در حالی معسر، هر طلبکاری که زودتر اقدام نماید به نتیجه خواهد رسید. در اینجا باید به نکته ای توجه داشت و آن اینکه شرکت های تجارتی چون تاجر شناخته می شوند، مشمول مقررات ورشکستگی می شوند ولی شرکا و مدیران آنها چون تاجر نیستند این مقررات نخواهد شد.

اعلام ورشکستگی
ورشکستگی باید به موجب حکم دادگاه اعلام شود و تا زمانی که دادگاه حکم ورشکستگی را صادر نکرده، ورشکستگی تاجر ثابت نمی شود. دادگاه عمومی محل اقامت تاجر صلاحیت رسیدگی به این موضوع را دارد. اعلام ورشکستگی بر حسب تقاضای یک یا چند نفر از طلبکاران یا به تقاضای دادستان و یا حتی اظهار خود تاجر صورت می گیرد.
موضوعی که باید دادگاه در حکم خود به آن توجه کند. تعیین تاریخ توقف تاجر است. چه بسا حکم ورشکستگی تاجر در مورخ 30/1/1383 صادر شود ولی تاریخ توقف او از پرداخت بدهی اش در سال 1382 باشد از این رو دادگاه باید در حکم خود تاریخ توقف تاجر را معین کند و اگر در حکم معین نشده باشد. تاریخ توقف تاجر از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا تاجر از تاریخ توقف حق مداخله در اموال خود را ندارد.

اثر حکم ورشکستگی نسبت به طلبکاران ورشکسته
از تاریخ صدور حکم ورشکستگی، بستانکاران ورشکسته مکلف اند خود را به مدیر تصفیه یا اداره تصفیه معرفی و مدارک مطالبات خود را تسلیم نمایند. تا طلب آنها ثابت شود. مدیر تصفیه یا اداره تصفیه موظف اند در جریان تصفیه در بعضی موارد از هیئت بستانکاران نظر بخواهند.

اثرحکم ورشکستگی نسبت به اشخاصی که مالی از آنها نزد ورشکسته به امانت است:
اگر قبل از ورشکستگی، شخصی اوراق تجاری مانند چک، سفته برات و... به او داده باشد که وجه آن را وصول و به حساب صاحب سند نگاه دارد یا به مصرف معینی برساند و وجه اوراق مزبور وصول یا پرداخت نشده باشند (در حالی که اسناد عیناً در حین ورشکستگی در نزد تاجر ورشکسته موجود بانشد)، صاحبان آنها می توانند عین اسناد را باز پس گیرند.
مال التجاره هایی که در نزد تاجر ورشکسته امانت بوده یا به نامبرده داده شده که به حساب صاحب مال التجاره به فروش برساند. مادام که عین آن به صورت کلی یا جزئی نزد تاجر ورشکسته موجود باشد با تاجر آنها را نزد شخص دیگری به امانت یا برای فروش گذارده باشد و موجود باشند. قابل استرداد است. اگر عین مال التجاره ای که تاجر ورشکسته به حساب شخص دیگری خریداری کرده موجود باشد. چنانچه قیمت آن پرداخت نشده باشد از طرف فروشنده، والا از طرف کسی که به حساب او آن مال خریداری شده قابل استرداد است.

اثر حکم ورشکستگی در معاملات ورشکته
چنانچه تاجر ورشکته از تاریخ اطلاع از وضع خود، معامله ای انجام دهد. این معامله مورد سوء ظن و شک است زیرا او سعی می کند با انجام این گونه معاملات به وضع خود بهبود بخشد. در اینجا معاملات تاحر از سه حال خارج نیست: یا معامله قبل از تاریخ توقف یا بین این تاریخ و تاریخ صدور حکم ورشکستگی یا بعد از تاریخ صدور حکم ورشکستگی استو
به وطور کلی معاملات تاجر قبل از تاریخ توقف صحیح می باشد اما از تاجری که عالم به توقف خود است، بای از تاریخ توقف، از کلیه معاملاتی که به زیان طلبکاران است خودداری نماید در غیر این صورت این معاملات باطل بوده و فاقد اثر خواهند بود.
اگر تاجر ورشکسته بعد از تاریخ صدور حکم ورشکستگی معامله ای انجام دهد نیز باطل می باشد مگر معاملاتی که به نفع طلبکاران بوده و اداره تصفیه نیز صحت آنها را اعلام کند.

ورشکستگی به تقصیر و تقلب
ممکت است تاجر ورشکسته علاوه بر محدودیت های معاملاتی، تحت شرایطی مجازات نیز بشود. برای مثال اگر تاجر در مخارج شخصی اش رعایت احتیاط را نکرده و به صورت فوق العاده هزینه نماید (به اصطلاح ریخت و پاش کند). یا به قصد تاخیر انداختن ورشکستگی خود خریدی بالاتر یا فروشی نازل تر از مظنه روز انجام دهد یا به حساب فروشی نازل تر از مطنه روز انجام دهد یا به شخص دیگر و بدون آنکه عوضی دریافت کند. تعهداتی کرده باشد، ورشکسته به تقصیر یا تقلب محسوب خواهد شد. اگر ورشکسته به تقلب شناخته شود، به حبس از یک تا پنج سال و اگر ورشکسته به تقصیر محسوب شود، به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهند شد.)


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آ.چاوشی 90/3/9:: 7:30 عصر     |     () نظر

بدون شک ، انجام کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی در زمینه موضوعات مهم ، حساس و مبتلا به جامعه یکی از ضروریات حوزه های دانشگاهی است

 

 

و پر واضح است که تساهل و کم کاری در قلمرو تحقیق و پژوهش ، نه تنها مانعی بر ارتقاء داده های علمی و آموزشی می باشد بلکه متاسفانه و بطور حتم عادت به کم کاری در این بخش ، بی مایگی تحقیقات و لزوما عقب افتادگی جامعه علمی را در برخواهد داشت . حوزه تحقیق در کشورهای جهان سوم و بالاخص رشته های علوم انسانی همواره با محدودیت منابع جامع روبرو بوده و با توجه به عقب ماندگی این کشورها از فناوری ها و تکنولوژی های روز دنیا به تاسی از آن قوانین و مقررات معمولا چندین سال پس از ورود فناوریهای جدید به این کشورها تصویب و به بالتبع دارای نواقص و معایبی چند خواهد بود . از آنجا که روش تحقیق علی الاصول در علم حقوق کتابخانه ای است و تنها منابع یک پژوهشگر کتاب می باشد که عده ای از حقوق دان با توجه به قوانین موجود دست به تالیف آنها می زنند و در صورتی که منابع لازم برای انجام تحقیق یافت نشود مشخص خواهد بود که کار تحقیق بامشکلات فراوانی روبرو خواهد بود . با ورود انسان به عصر جدید ( هزاره دوم میلادی ) و گسترش و رشد وسایل ارتباطی و یا به تعبیری دیگر بوجود آمدن ( دهکده جهانی ) بالتبع با توجه به نیازهای اجتماعی ضرورت هایی مطرح می شود . از آنجا که امروزه سیستم ها رایانه ای و اطلاعاتی مختلف با زندگی اجتماعی انسانها عجین شده یکی از موضوعات اجتماعی و به روز در جامعه مطرح می باشد . با ورود این پدیده اجتماعی در ابعاد مختلف زندگی بشر مانند پدیده ها دیگر اجتماعی همواره با مزایا و معایبی روبرو بوده است.برای نظم بخشیدن به پدیدهای اجتماعی نیاز به راهکارهای مناسبی هستیم . در حوزه ی علوم اجتماعی این وظیفه بر عهده علم حقوق است که با ارائه راهکارهای مناسب سعی بر ایجاد نظم بر پدیده های اجتماعی را دارد . از این رو وقوع ناهنجاریهای اجتماعی قابل تصور است . وقوع جرائم مختلف با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی متفاوت در هر عصر و زمانی اشکال خاص خود را می یابد ، با ورود رایانه ها در زندگی شخصی افراد و گسترش فناوری اطلاعات ( اینترنت ) سوء استفاده از این وسایل اشکال گوناگونی به خود گرفته است . که تحت عنوان جرائم رایانه ای از آن بحث می شود. انواع جرائم رایانه ای توسط افرادی موسوم به هکرها صورت می گیرد . از جمله شایع ترین این جرائم که روز به روز نیز بیشتر گسترش می یابد کلاهبرداری اینترنتی است البته در کنار آن جرائم دیگری چون جعل کامپیوتری ، سرقت اینترنتی ، افشای اطلاعات و... نیز از شایع ترین این موارد است .

 

 

با توجه به ضرورت بررسی این مقوله مهم در این برهه از زمان که تجارت کالا و تکنولوژی ، دانش فنی و آفرینش فکری برای دولتها مهمتر از تجارت کالا و خدمات شناخته می شود.

 

 

به ارائه تحقیق در این زمینه پرداخته شد.

 

 

که با توجه به محدودیت منابع و هم چنین محدودیت زمان نمی توان انتظار ارائه تحقیقی کامل و جامع داشت.

 

 

امیــد است با ارئــه ایــن تحقیق بتوانم خدمتی هر چند کم و ناچیز به جامعه علمی کشورم انجام داده باشم.

 

 

فصل اول تعریف جرم

 

 

: پدیده مجرمانه: جرم را به صورتهای مختلفی تقسیم کرده اند

 

 

.ار نظر اجتماعی جرم به آن دسته از اعمال انحرافی که به اعتقاد گروه یا گروهای حاکم خطر ناک تلقی می شود اطلاق می گردد.بدیهی است که در هر گروه اجتماعی انحراف از ضوابط و ارزشها صورت می گیرد و این انحرافها لازمه تحول جامعه و پیشرفت و تعالی آن جامعه است. از نظر حقوق جزا تعریف رسمی و قانونی جرم ملاک اعتبار است و از این لحاظ جرم به فعل یا ترک فعلی گفته می شود که قانون گذار برای ان مجازاتی در نظر گرفته باشد و از طرف شخص مسؤل ارتکاب یابد.که این تعریف کاملا منطبق بر ماده 2 قانون مجازات اسلامی می باشد.

 

 

ماده 2ق.م.ا\"هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم می باشد\". عناصر تشکیل دهنده جرم

 

 

: برای آن که عملی به عنوان جرم قابل مجازات باشد جمع آمدن عناصری چند ضرورت دارد

  : اولا

از طرف قانون بعنوان جرم پیش بینی و مجازات برای آن مقرر شده باشد(عنصر قانونی جرم).

ثانیا

فعل یا ترک فعل بصورت و در شرایط خاص باشد نه تصور و اراده ای که فعلیت پیدا نکرده است(عنصر مادی جرم).

ثالثا

با قصد مجرمانه یا تقصیر جزایی صورت گرفته باشد(عنصر معنوی یا روانی جرم )

 

 

فصل دوم

 

 

کلیات

 

 

: جرائم رایانه ای : ماهیت‌ جرائم رایانه ای ناشی‌ از توسعه روز افزون فناوری اطلاعات و ورود به عصر اطلاعات است‌ که رایانه می تواند ابزار، هدف‌ و موضوع‌ ارتکاب‌ جرم‌ باشد، وغالبا به دودسته تفکیک می شوند دسته اول دارای‌ عناوین‌ و توصیف‌های‌ جزایی‌ کلاسیک‌ هستند نظیر جعل رایانه ای ،کلاهبرداری رایانه ای وجاسوسی رایانه ای که در این جرائم رایانه به عنوان ابزاری برای رفتار مجرمانه به کار میرود

 

 

. دسته دوم جرایم رایانه ای جدیدند این جرائم ناشی از چگونگی به کارگیری فناوری اطلاعات هستند جرائمی نظیر دسترسی غیر مجاز، اختلال در داده ها وسیستم های رایانه ای هرزه نگاری این نوع جرائم جدید هستند . در هردو دسته موضوع جرم با فرض مال بودن و دارای ارزش بودن داده ها و اطلاعات: مال دیگران، امنیت، آسایش فردی، آسایش عمومی، اخلاق عمومی و حیثیت افراد است.

عمومی ترین عنوان مجرمانه در حوزه فناوری اطلاعات هک است در حقیقت اولین اقدام برای شروع یک جرم رایانه ای یا بهتر بگوییم رفتار قابل سرزنش در فضای سایبر دسترسی غیر مجاز به داده ،رایانه ، شبکه به طور کلی هر سیستم رایانه ای است که مربوط به شخص دیگری باشد است این ورود غیر مجاز میتواند برایاطلاعات‌، داده‌ها، برنامه‌ها یا سیستم‌های‌ رایانه ای غیر مجاز برای مرتکب: نشان دادن مهارت شخص، کسب مال مربوط به دیگری ، اختلال وخرابکاری ، جاسوسی و... باشد .این عمل فارغ از نیت مرتکب کاملاً یک رفتار قابل سرزنش وناپسند است . ونحوه ارتکاب این جرائم‌ عبارت است‌ از، ورود، تحصیل ، حذف، اختلال ، دستکاری‌ و ... در. نبود قانون در عرصه سایبر همچون دیگر عرصه ها و مظاهر پیشرفت بشری به هرج و مرج می انجامد درست شبیه به آیین نامه رانندگی روز اولی که اتو مبیل ساخته شد کسی به مقررات آن توجه نمی کرد و لی امروزه کمتر کسی نافی لزوم مقررات رانندگی است اگر امروز مقررات رانندگی کان لم یکن تلقی شود چه روی میدهدقوانین عرصه فناوری اطلاعات هم همین طور هستند اگر قانونی نباشد کدام آدم عاقلی می تواند خطر سرمایه گذاری در این عرصه را بپذیرد وکدام یک از شما در جایی سرما یه گذاری میکنید که پیوسته مورد تاخت و تاز ناقضین مال وحیثیت افراد میشوند و هیچ قانونی برای جلوگیری و توبیخ آنها وجود ندارد.

 آیا شما ریسک رفتن به خیابان و رانندگی را می پذیرید؟. بر این اساس در لایحه ای که تحت عنوان جرائم رایانه ای توسط دولت تقدیم مجلس شد و اکثر عناوین مجرمانه هر دو دسته مذکور در لایحه جرم انگاری شده است البته غیر بخشی که در لایحه مربوط به جرم انگاری جرائم مذکور است بخش دیگری نیز که مشتمل بر آیین دادرسی ونحوه رسیدگی به جرائم رایانه ای ودیگر جرائمی که ناشی از توسعه کاربری فناوری اطلاعات است در این لایحه دیده شده است.

لایحه پس از تصویب کلیات آن در مجلس شورای اسلامی در حال بررسی در شور دوم آن است که برای اصلاح برخی نقایص و اشکالات مرکز پژوهشهای مجلس گزارشی را تهیه نمود که این گزارش مورد توجه مجلس قرار گرفت و امیدواریم پس از رفع مشکلات این لایحه هرچه زودتر تصویب شده و و کشور ما نیز به جرگه کشور هایی بپیوندد که رفتار غیر مسئولانه افراد در محیط سایبر را مستوجب سرزنش دانسته است. وپس از این ناظر فروش نرم افزار های هکری و آموزشهای هکری نباشیم زیرا تفاوتی بین مال ،اخلاق، حیثیت ، آبرو در محیط سنتی و سایبر وجود ندارد همانطور که آموزش دزدی ناپستد است آموزش هک هم عملی قابل سرزنش است. هم زمان با ورود انسان به هزاره دوم میلادی ، هم چنان شاهد جرم و جنایت های بی شماری هستیم اگر چه از نظر ماهوی دچار تغییر نگشته اما از نظر استفاده از ابزارها و وسایل گوناگون تغییرات شگرفی به خود دیده است .

انسان امروزی هم چنان دزدی می کند ، آدم می کشد و به مال و حریم دیگران تجاوز می کند . در گذشته فرد با یک داس یک چوب و یا یک خنجر و کمی بعد با اسلحه ابزار تجاوز و دزدی و باج خواهی از اموال دیگران بود . اما امروزه با فشار دادن یک کلید و وارد کردن چند عدد می شود به حریم دیگران تجاوز و یا به مال او دست اندازی نمود .حوزه جرائم در زندگی امروز بشر آن قدر پیچیده شده که قانون گذاران مجبورند تحولات جرم را به صورت مداوم زیر نظر داشته باشند. به تدوین قوانین صحیح گام بردارند . اما همانطور که مشخص شد در زندگی اجتماعی امروز بشر تحولاتی صورت گرفته که به تاثیراز آن جرائم نیز اشکال متفاوتی گرفته است.


کلمات کلیدی: کلاهبرداری، رایانه ای

نوشته شده توسط آ.چاوشی 89/11/1:: 7:37 عصر     |     () نظر

قبل از اینکه تعریفی از جرم سیاسی ارائه دهیم بهتر است بدانیم جرم کدامست
؟ ماده 2 قانون مجازات عمومی مصوب هفتم خرداد 1352 می گوید ( هر فعل یا
ترک فعل که مطابق قانون قابل مجازات یا مستلزم اقدامات تـأمینی و تربیت
باشد جرم محسوب است ، هیچ امری را نمی توان جرم دانست مگر آنکه به موجب
قانون برای آن مجازات یا اقدامات تأمینی و تربیتی تعیین شده باشد ) ماده
دوم قانون مجازات اسلامی مصوب 70 تعریف جرم را خلاصه تر و با تأکید کمتری
ارائه داده و می گوید ( هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات
تعیین شده باشد جرم محسوب می شود ) حال که دانستیم عملی ( اعم از فعل یا
ترک فعل ) جرم است که قانونگزار برای آن مجازات تعیین کرده باشد بد نیست
بگوییم جرم را می توان از لحاظ کلی با توجه به قصد و انگیزه مرتکب به دو
نوع جرم عمومی یا جرم سیاسی تقسیم نمود . جرم عمومی : علیه اشخاص یا منافع
آنها صورت می گیرد . می توان گفت هر جرمی که عنوان جرم سیاسی را نداشته
باشد جرم عمومی محسوب می گردد . جرم سیاسی : جرم سیاسی در قانون مجازات
عمومی و قانون مجازات اسلامی تعریف نشده است و با آنکه در رژیم گذشته به
جرایم سیاسی عموما در دادگاههای نظامی رسیدگی می گردید با این وجود قانون
دادرسی و کیفر ارتش مصوب 1318 با اصلاحات بعدی نیز تعریفی از جرم سیاسی
ارائه نداده است و تنها به ذکر مصادیقی ار این جرم در ماده 310 به بعد این
قانون پرداخته ، در قانون اساسی و متمم آن در نظام گذشته تعریفی از جرم
سیاسی نشده و با آنکه به موجب اصل یکصد و شصت و هشتم قانون اساسی جمهوری
اسلامی ( رسیدگی به جرایم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه
در محاکم دادگستری صورت می گیرد ، نحوه انتخاب ، شرایط ، اختیارات هیأت
منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون بر اساس موازین اسلامی معین می کند )
این موضوع در اصل 79 متمم قانون اساسی نظام گذشته در نظر گرفته شده با
اینکه قانونگزار تا به حال به این تکلیف قانونی خود عمل ننموده ، معهذا
دادگاه صالح و نحوه تشکیل آن را مشخص کرده است . همچنین در لایحه قانونی
رفع محکومیتهای سیاسی مورخ 8/1/58 مصوب شورای انقلاب که در مصوبه الحاقی
30/1/58 لایحه فوق مورد تأکید قرار گرفته و قانون بازسازی نیروی انسانی
مؤسسات دولتی و وابسته به دولت مصوب 1360 مصادیقی از جرایم سیاسی ذکر
گردیده و در ماده 15 جرایم سیاسی به دو دسته قبل و بعد از انقلاب تقسیم و
ماده 16 قانون فعالیت احزاب و جمعیتهای سیاسی و صنفی مصوب 7/6/60 مجلس
شورای اسلامی مصادیقی از جرم سیاسی نظیر قیام علیه حکومت ، تبانی و مواضعه
با سفارتخانه های خارجی و ……. عنوان گردیده است . تعریف جرم سیاسی اعمالی
که به قصد براندازی نظام حاکم و یا بر هم زدن نظم موجود انجام می گردد در
صورتی که برای آن در قانون مجازات تعیین شده باشد جرم سیاسی می نامند ،
لازم به توضیح نیست که عناصر متشکله جرم سیاسی مانند جرم عادی از عناصر
قانونی ، مادی و معنوی بنا نهاده شده ، با این تفاوت که در بعضی از جرایم
عمومی ، عنصر چهارمی که قصد اضرار به غیر است نیز خودنمایی می کند در
حالیکه در جرایم سیاسی قصد مرتکبین ، عموما خدمت به مردم ، میهن ، مبارزه
با ظلم و فساد و استبداد و ……. و به هر حال واجد انگیزه و داعی
شرافتمندانه می باشد . سابقه تاریخی تا قرن نوزدهم دولتها با مجرمین سیاسی
رفتار بی رحمانه داشته و مجازات آنها عموما مرگهای وحشتناک و شکنجه های
غیر انسانی ، زنده به گور کردن ، کور کردن و قطع اعضاء بدن مجرمین به شدید
ترین وجه ممکن بود ، احساسات علیه مجرمین سیاسی در این دوران به قدری شدید
است که بکاریا عالم حقوق که برای لغو مجازات اعدام مبارزه می کرد در مورد
جرایم سیاسی در مواقع بحرانی سیاسی معتقد به اعدام بود اما به تدریج
تحولاتی در افکار اروپائیان به وجود آمد ، مؤسس و بانی این تحول فرانسوا
گیزو از حقوقدانان برجسته بود ، با پدید آمدن مکتب نئوکلاسیک ، مجرمین
سیاسی از وضعیت و امتیازات ویژه و خاص برخوردار شدند. محاکمه آنها در
محاکم عومی با حضور هیأت منصفه ، معافیت از کار ، عدم استفاده از لباس
متحد الشکل زندانیان ، اعمال تعلیق تعقیب یا مجازات در جرایم جنحه در بعضی
از کشورها ، شمول عفو عمومی ، عدم استفاده از آیین دادرسی مربوط به جرایم
مشهود در بعضی از کشورها ، معافیت از استرداد مجرمین بین کشورها ، استفاده
از حق پناهندگی ، احکام تکرار جرم در مورد مجرمین سیاسی اعمال نمی گردد ،
عدم توقیف مجرمین سیاسی در مسائل جزایی به عنوان ضمانت اجراء برای تأدیه
جریمه و خسارت ، کوتاه تر بودن مدت لازم برای اعاده حیثیت نسبت به جرایم
عمومی و …….. به هرحال نظر علمای حقوق نسبت به مجرمین سیاسی ارفاق و
امتیاز است . گیـزو می گویـد : جرایم سیاسی موجب تهدید تشکیلات کشور است
ولی آرامش افراد را به هم نمی زند ، گیزو اعتقاد دارد ، اینان مسیر تاریخ
را تسریع می کنند در صورتیکه عمل مجرمین عمومی برای اجتماع سیر قهقرایی
دارد . گاروفالو معتقد است ، جرم سیاسی جنبه تصنعی داشته و فاقد جنبه ضد
اخلاقی است و سیلگ می گوید روح از خود گذشتگی و فداکاری و اعتقاد کامل به
کاری که مجرمین سیاسی انجام می دهند آنها را وادار به ارتکاب جرم سیاسی می
کند تا جائیکه پروفسور ارتلان اعتقاد دارد حتی در مواقعی که قصد مرتکبین
خیرخواهانه و شرافتمندانه نبوده و بر پایه فساد و تباهکاری و خودخواهی
باشد باز این فساد با فسادی که افراد را به جرم غیر سیاسی وادار می کند
بسیار فرق دارد . با آنکه در کلیه کشورها برای مجرمین سیاسی امتیازات خاصی
برقرار گردیده مع الاسف در ایران مجرمین سیاسی نه تنها دارای امتیازات خاص
نبوده بلکه محاکمه آنها عموما در محاکم غیر صالح (دادگاههای انقلاب ،
دادگاههای نظامی ، دادگاههای ویژه روحانیت ) انجام و از امتیازات مجرمین
عادی نیز محروم بوده اند . ما که خود از قربانیهای دادرسیهای خلاف قانون
نظام پیشین بوده ، شایسته نیست با مجرمین سیاسی برخوردی غیر عادلانه ،
خلاف دین و اخلاق و قانون داشته باشیم. شنیده شده کمیسیون حقوق بشر اسلامی
مشغول بررسی و تعریف جرم سیاسی و تعیین حدود و مشخصات آن می باشد ، این
کاری است ارزنده و در خور ستایش ، اما این کار سترگ و عظیم باید به دور از
گرایشات فصلی ، جناحی ، گروهی و آلوده به اغراض سیاسی بوده و آنان به
تعریفی دست یابند که جامع و مانع باشد . آنچه در حقوق عموم کشورها در
تمایز بین جرایم سیاسی و عادی ملحوظ نظر قرار گرفته ، این است که اولا
جرایم سیاسی عموما علیه نظام موجود بوده و حال آنکه جرایم عمومی علیه
اشخاص یا منافع آنان می باشد ، ثانیا : در حالیکه جرائم عمومی موجب تنفر و
انزجار مردم بوده جرایم سیاسی احساسات طرفدارانه قاطبه مردم را به دنبال
دارد . سایر تعاریف نظر به اینکه کمیسیون حقوق بشر اسلامی برای اولین بار
با شرکت تعدادی از حقوقدانان و صاحب نظران به بررسی تعاریف مختلف جرم
سیاسی پرداخت لذا بد نیست در مقاله حاضر نیز تعاریف علمای حقوق خارجی مورد
توجه قرار گیرد اما شایسته بود کمیسیون حقوق بشر اسلامی از کلیه صاحبنظران
علم حقوق ، جامعه شناسی و ……. دعوت به عمل آورده و از ابعاد گوناگون به
بررسی این موضوع می پرداختند . 1- آدولف پرنس حقوقدان برجسته بلژیکی می
گوید ( جرایم سیاسی جرایمی هستند که منحصرا علیه نظم سیاسی کشور باشند . )
2- فن ایهرینگ حقوقدان برجسته آلمانی معتقد است شرط مشخص جرم سیاسی آن است
که علیه شرایط موجودیت کشور باشد . کنفرانس بین المللی حقوق جزا که در سال
1935 در کپنهاک تشکیل شد این نظر را پذیرفته است . 3- پروفسور بوزا عالم
حقوق معتقد است ( به جرایم حقوق عمومی که به مناسبت حوادث سیاسی مرتکب
شوند و بوسیله رابطه علیت به یک جرم سیاسی مربوط باشند جرم متصل می گویند
(در تشخیص جرم عمومی از جرم سیاسی ) 4- در کنفرانس بین المللی کپنهاک که
در سال 1935 تشکیل شد در مورد جرم سیاسی چنین تعریفی شده است ( جرم سیاسی
عبارت از جرمی است که علیه تشکیلات و طرز ادره حکومت و یا مباین حقوق
ناشیه از آن برای افراد ، ارتکاب می شود ) آنچه در حقوق جزای کشورهای
متمدن مورد توجه قرار گرفته ، تمایز بین اعمال تروریستی و آنارشیستی با
اعمال مبارزان راه آزادی و مردم می باشد . زمامداران کشورهای عقب مانده با
تمسک به الفاظ خرابکار ، خائن ، جاسوس ، تروریست و ……. قصد دارند ، مجرمین
سیاسی را از امتیازات و ارفاقات ویژه محروم ساخته و حقوق و حیثیت اجتماعی
و مردمی مبارزان راه آزادی را نابود و پایمال سازند ، اما تاریخ چقدر
آموزنده است در حالیکه دادگاههای نظامی ، پیشوای کبیر نهضت ملی نفت را به
بند کشید و در این مرجع غیر صالح محاکمه و محکوم نمود ، از اعتبار دکتر
مصدق کاسته نشده ، بلکه آبرو و حیات رژیم سابق را به باد داد و آزموده این
جلاد بد طینت رژیم که از هیچ هتاکی و بی احترامی نسبت به پیشوا ، خودداری
ننمود به نقل از یک شاهد معتبر عینی ، در پاریس ، مشغول جمع آوری غذاهای
مانده دیگران در سطل جلوی یک ساندویچ فروشی بوده است . فاعتبروا یا
اولوالابصار . از خاطر نبریم که هیچ کدام از خطا و لغزش مصون و مبرا نبوده
و نیستیم و به قول حدیث نبوی ، ان الله تعالی خلق الملائکه و رکب فیهم
العقل و خلق البهائم و رکب فیها الشهوه و خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و
الشهوه عن غلب عقله شهوته فهو اعلی من الملائکه و من غلب شهوته علی عقله
فهو ادنی من البهائم . چه زیبا مولانا این حدیث نبوی را به تصویر کشیده :
در حدیـث آمـد کـه یـزدان مـجیـد خـلق عالـم را سـه گونـه آفـریـــد یک
گروه را جمله عقل و علم و جود آن فرشته است و نداند جز سجـود نیست اندر
عنصرش حـرص و هـوی نـور مـطلق زنـده از عـشق خــدا یــک گـروه دیـگر از
دانــش تــهی همچـو حیـوان از عـلف در فربـهی او نبــیند جـز کـه اصطبـل و
عـلف ازشـقاوت غـافل اسـت و از شـرف آن سیــــوم آدمـــی زاد و بــشــر از
فــرشتـه نیـمی و نیـمی زخــر نــیم خــر خـود مایـل سـفلی بــود نــیم
دیـگر مایــل علــوی شــود ویـن بــشر هم زامتحان قسمت شده آدمـی شکلنــد
و سـه امت شدنـد یـک گـروه مستــغرق مطلـق شدنـد همچـو عیـسی بـا ملک ملحق
شده نـقـش آدم لیــک مـعـنی جبرئــیل رستـه از خشم و هوی و قال و قیل از
ریــاضت رستـه ور زهــد و جـهاد گـوئــیا کـز آدمـی او خــود نــزاد قـسم
دیـگر بـا خـران ملحـق شدنـد خشم مـحض و شهوت مطلق شدند وصـف جبـریلی در
ایشان بود و رفت ننـگ بـود آن خانه و آن وصف رفت مانــد یـک قـسم دگـر در
اجتــهاد نیـم حیــوان - نیــم حـی بار شاد روز و شب در جنگ و اندر کشمکش
کــرده چالیـش اولــش یـا آخـرش در پایان نمی توان از ذکر این نکته پند
آموز و عالی خودداری کنم ، چه …… با آنکه تاریخ اسلام دشمنانی به پستی و
دنائت و جهالت و کینه توزی خوارج ندارد ، اینها در برخورد با مولا علی از
هیچ جنایت و خیانتی خودداری نکردند اما علی بزرگوارانه همه را تحمل کرد و
حتی حقوق دریافتی آنها را از بیت المال قطع یا کم نفرمود ، و آن زمانیکه
جبهه جنایت و جهل ، جنگ را بر او تحمیل کردند به سپاه خویش فرمود : ( با
آنان آغاز جنگ مکنید تا آنان به آن دست زنند . چه ، حمد خدای را ، که شما
را حجت و دلیل است و اگر از نبرد با آنان خودداری کنید تا آنان به جنگ
آغاز نمایند این نیز شما را حجتی دیگر است . آنگاه که به اذن خدای بر دشمن
شکست افتاد ، فراریان را مکشید و آنان را که از حفظ جان خویش ناتوانند ،
دنبال مکنید و زخمیان را از پای در میاورید و زنان را با آزار بر مینگرید
، هرچند به حیثیت شما اهانت کنند و فرماندهانتان را دشنام گویند ، چه
اینان از حیث نیروی و جان و خرد ناتوانند . در آن هنگام نیز که زنان ،
مشرک بودند ما فرمان داشتیم که از تعرض به آنان چشم پـوشی کنیـم و در آن
روزگار جـاهلی نیز اگر مردی زنی را با سنگ مشگسای یا چوبدست می آزرد به آن
کار سرزنش می شد و پس از او نیز فرزندانش توبیخ می شدند . نهج البلاغه ،
بخش دوم و سوم ، صفحه 70 و 71 شادروان دکتر اسدالله مبشری و نیز درباره
خوارج می فرماید : پس از من خوارج را مکشید ، چه ، کسی که در پی حق باشد
اما خطا کند ، همچون آن کس نیست که در طلب باطل باشد و بر آن دست یابد .
صفحات 224 و 225 قسمت اول همان مرجع حال که پس از سالها محاکم مطبوعاتی با
حضور هیأت منصفه تشکیل می شود ، شایسته است قوه قضائیه بدوا نسبت به
انحلال محاکم غیر قانونی ( دادگاههای انقلاب ، دادسرا و دادگاههای ویژه
روحانیت ) همت گماشته و سپس مجرمین و مرتکبین جرایم سیاسی را در محاکم
عمومی با حضور هیأت منصفه به محاکمه گیرد ، تا این قسمت از حقوق فراموش
شده مردم احیاء گردیده ، و امنیت قضایی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ،
شغلی برای آحاد مردم با هر طرز تفکر و ایده ای تأمین شود ، چه بدون مراتب
فوق ، ثبات و استحکام و قوام که لازمه امنیت خاطر مردم است فراهم نخواهد
شد ، بخصوص آنکه از زمان تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ، وجود و ادامه
دادگاههای فوق با هیچ توجیه قانونی مسموع و قابل دفاع نیست . بخصوص آنکه
تعطیلی حقوق حقه و سلب آن ( مانند تشکیل دادگاههای صالح با حضور هیأت
منصفه ) به موجب ماده 959 قانون مدنی که می گوید : هیچ کس نمی تواند به
طور کلی حق تمتع یا اجراء تمام یا قسمتی از حقوق مدنی را از خود سلب کند و
مطابق ماده 960 قانون مرقوم هیچ کس نمی تواند از خود سلب حریت کند و یا در
حدودی که مخالف قوانین و اخلاق حسنه باشد از استفاده از حریت خود صرفنظر
نماید ……. . و به طریق اولی سلب حقوق و حریت و آزادی توسط حکومت ممنوع و
در پاره ای از موارد جرم محسوب گردیده ( مواد 570 ، 573 ، 575 ، 576 ،
578، 579 ، 580 قانون مجازات اسلامی ) لذا استدلال قضات مبنی بر عدم تعریف
جرم سیاسی و نتیجتا تحمیل دادگاههای غیر صالح در جرایم سیاسی بدون حضور
هیأت منصفه وجاهت قانونی ندارد. بخصوص آنکه علمای علم حقوق جرم سیاسی را
تعریف نموده و به استناد ماده 3 قانون آیین دادرسی مدنی نظر علمای حقوق که
مغایر با موازین شرعی نباشد از جمله اصول حقوقی معتبر و شناخته شده بوده ،
لذا تعطیلی اصول 165 ، 167 و 168 قانون اساسی با هیچ منطق حقوقی و عقلی و
اخلاقی قابل توجیه نبوده و به مصلحت ملک و نظام نمی باشد . مراجع : 1-
قانون مجازات عمومی 2- قانون مجازات اسلامی 3- حقوق جزای عمومی ، دکتر
معتمد 4 -علوم جنایی ، دکتر کی نیا 5- حقوق جنایی ، دکتر عبدالحسین علی
آبادی 6- حقوق جزای عمومی ، دکتر باهری

کلمات کلیدی: جرم، سیاسی

نوشته شده توسط آ.چاوشی 89/7/22:: 2:5 عصر     |     () نظر

تعریف:
جعل فعلیست که عنصر مادی آن فعلی متقلبانه و مزورانه است در اسناد برای
استحصال منافعی نا مشروع، در واقع فاعل (جاعل) در پی کسب منافعی برای خود
است که محق آن نمی باشد. ماده 523 ق.م.ا. جرم جعل را کاملا تعریف کرده«جعل
و تزویر عبارتند از:ساختن نوشته یا سند یا ساختن مهر یا امضای اشخاص رسمی
یا غیر رسمی ،خراشیدن یا تراشیدن یا قلم بردن یا الحاق یا محو یا اثبات یا
سیاه کردن یا تقدیم و تاخیر تاریخ سند نسبت به تاریخ حقیقی یا الصاق نوشته
ای به نوشته دیگر یا به کار بردن مهر دیگری بدون اجازه آن و نظایر اینها
به قصد تقلب.» سوال این است آِیا این ماده به جرایم الکترونیک و اینتر نتی
هم تسری دارد؟ جواب آریست زیرا عبارت« نظایر اینها به قصد تقلب» اثبات می
کند که هر نوع قلب حقیقت را باید جعل دانست و عبارت پایانی «به قصد تفلب»
مثبت این حقیقت است که عمد رکن معنوی جرم جعل است. یعنی چناچه سندی به
جهتی از جهات مخدوش شد و حقیقت در آن وارونه جلوه داده شد اما مرتکب فصد
مجرمانه نداشت. مثلا مرکبی سهوا بر روی آن ریخت و یا سهوا برگی کم و زیاد
گشت و و ثالثی از آن بهره مند شد نمی توان عنوان مجرمانه را برای مرتکب
بار کرد، بلکه مرتکب تنها به علت قصور از باب مسولیت مدنی مسول است .
مرتکب در مثال بالا خطایی کرده و منتفع با قصد مجرمانه از آن سو استفاده
کرده در نتیجه مقررات ماده 523 برای مرتکب منتفی و برای منتفع و یا مرتکبی
که قصد مجرمانه ندارد بار نمی شود.

جرم جعل برابر با قانون
مجازاتهای مختلفی به تبع آثارش دارد مثلا در ماده 524 باری جعل امضا
،مهرویا فرمان مقام معظم رهبری و ریاست سه قوه مجازات از سه سال تا پانزده
سال را وضع کرده است.

صدر و بند 1 ماده 525 دایر بر جعل سایر افراد
حکومتیست مانند معاون اول رییس جمهور ،وزرا،نمایندگان مجلسین و شورای
نگهبان و سایر مستخدمین دولتیست که حبس باربر یک تا دهسال در نظر گرفته
شده.

منتها اگر کسی دست خط مجمع تشخیص مصلحت نظام را جعل کرد با
توجه به غیبت نام این مرجع در هر دو ماده چه حکمی دارد؟از احسا ماده 524 و
اصل تفسیر قوانین به نفع متهم به نظر می رسد که باید مجمع تشخیص مصلحت
نظام را نیز مشمول ماده 525 قرارداد

زوال منافع نا مشروع جرم جعل:

جرم
جعل ممکن است تا مدتها آثارش مخفی بماند و همانند پاره ای از جرایم آثار
مجرمانه به فوریت در آن مشاهده نگردد(هتک حرز،ضرب و جرح و...) چنانچه ثابت
شود نقل و انتقال مال منقول یا غیر منقولی به سند مجعولی صورت گفته مجرم
(جاعل) موظف است که حسب مورد علاوه بر تحمل مجازاتهای مذکور در مواد 523
تا542 از باب مسولیت مدنی نیز موظف به جبران خسارت است.دایره آن در مواد
390_393ق.م می باشد. در واقع اطلاق ماده 390ق.م که اشعار داشته«اگر بعد از
قبض ثمن مبیع کالا کلا یا جزئا مستحق الغیر در آید بایع ضامن است اگرچه به
ضمان تصریح نشده باشد» مبین این است که الف :حکم این ماده محدودیت ندارد و
تا هر زمان که باشد حکم ماده جاریست.ب : سوال این است آیا می توان خلاف
حکم ماده را قرارداد کرد؟ایا شرط سقوط خیارات را می توان برای این ماده
گذاشت؟ مستفاد ماده 448 ق.م سقوط کلیه خیارات را می توان طی عقد بیع شزط
کرد.اما از محتوای ماده 390ق.م چنین برداشت نمی گردد. در وافع جواز صادره
قانونگذار در ماده 448ق.م عملیست در راستای حمایت حقوق بایع،در حالی در
حالی که ماده 390 بیشتر ناظر به نوعی تقلب و ریاکاری هوشمندانه و مجرمانه
بایع است.وبیع به سند مجعول در حکم بیع فضولی ماده 352ق.م می باشد و از
آنجا که شرط به سقوط مواد 352و390ق.م ملازمه با حقوق ثالث داردو به مستند
قاعده« لا ضرر» سقوط منافع جرم حعل قطع نظر از تاخر زمان کشف به نسبت زمان
عقد بدیهی و لازمالاجرا می باشد. و نمی توان حکم ماده 10ق.م را بر آن بار
کرد.

جرم جعل مستثنی قاعده سرزمینی بودن جرم و مجازات:

جرم
جعل قادر است که در کشورهای مختلفی عمل کند حتی اگر جاعل واقعا قصد اضرار
به آن اشخاص را نداشته باشد.مثلا کسی که اسکناس «دلار» را جعل می کنداز
آنجا که این اسکناس ارزش جهانی دارد و این اسکناس مجعول می تواند در
بازرگانی بین المللی وبه افرادی از کشورهای مختلف آسیب وارد کند لذا قانون
ایران نیز در ماده 5.ق.م. این جرم «جعل اسکناس» را در راستای صیانت از
امنیت بین المللی مستثنی از قاعده سرزمینی بودن جرم و مجازات کرده. در
واقع ماده 5 ق.م.ا از 4بند 3بند آن به جرم جعل اختصاص دارد . و این مثبت
این حقیقت است که این جرم می تواند مستثنی قاعده باشد.

قانون کپی رایت و جرم جعل در حقوق ایران:

ایران جزو کشورهایی نیست که قانون کپی رایت جهانی در آن اجرا گردد. منتهی
مراتب سوال این است آیا بازرگانان ایرانی ویا خارجی هیچ راهی برای صیانت و
حفاظت از سرمایه اشان در مبادلات بین المللی ندارند؟آیا عدم پذیرش قانون
مذکور مجوزی برای اعمال خلاف و مجرمانه می دهد؟آیا می توان قوانین موجود
را جوری تفسیر کرد که حقوق شهروندان شریف را در برابر سود جویان حراست کرد؟

به
نظر می توان پاسخ سوال را در ماده 525 ق.م.ا یافت تبصره این ماده اشعار
کرده «هرکس عمدا و بدون داشتن مستندات و مجوز رسمی داخلی و بین المللی وبه
منظور القای شبهه در کیفیت تولیدات و خدمات از نام و علایم استاندارد ملی
یا بین المللی استفاده نماید به حداکثر مجازات مقرر در این ماده_ده سال_
محکوم خواهد شد.» به عبارت دیگر تبصره ماده اخیر الذکر به نحوی اشعار کرده
که هر نام و علامت استاندارد ملی و بین المللی مورد حمایت قانونگذار ایران
است. و نکته مهم عرفی بودن این تبصره است زیرا قانونگذار شرط ثبت را برای
این علایم نگذاشته و چنانچه علامتی را مردم به عنوان یک معرف کیفیت
بشناسند مشمول قانون می شود.

آیا می توان تفسیر اخیر را اعمال کرد؟
آیا این تفسیر منافاتی با اصل تفسیر قوانین حقوقی به نفع متهم ندارد؟ می
توان با این استدلال این اصل را مورد چالش قرار داد که تفسیر قوانین آنجا
که قوانین مجمل است مجاز است شاید در اینجا اصلا موضوعیت نداشته باشد .
زیرا تبصره ماده 525 به نوعی صراحت دارد و جایی برای هیچ گونه تفسیری نمی
تابد در ثانی از آنجا که در تبصره مذکور عنوان بین المللی در کنار
عبارت«نام» و «استاندارد» از محصولات دول دیگر در خاک ایران حمایت می کند
معنا ندارد که کشوری از اتباع بیگانه حمایت بکند بدون آنکه کشور تبعه بزه
دیده در دعاوی مشابه چنین حمایتی را دریغ کند در واقع باید چنین استنباط
کرد که دعاوی نقض کپی رایت در ایران نیز قابلیت استماع دارد .و عدم تصریح
در قانون بر کلمه «کپی رایت» هرگز نافی حقوق حقه بازرگانان شریف ایرانی وی
طرفهای معامله با ایران نمی باشد. لذا با همین استدلال میتوان گفت که جعل
نام های کاربری والدین دیگر به منظور کسب رای بیشتر در انتخابات انجمن
اولیا و مربیان مدرسه نیز میتواند از مصادیق جعل معنوی بوده و در صورت
اثبات مورد پیگرد قرار گیرد.

نوشته شده توسط آ.چاوشی 89/4/28:: 6:40 عصر     |     () نظر

یکی از عناوین اتهامی که زیاد در دادگاهها  منتهی بصدور حکم محکومیت میشود
اتهام فروش مال غیر است  بسیاری از افرادی که از این بابت  تحت تعقیب قرار
میگیرند یا از مقررات قانونی بی اطلاع هستند ویا سوء نیتی ندارند والبته
بعضی هم هستند که با ترفند های مختلف می خواهند مال مردم را ببرند
قانونگذار مجازات افرادی را که اقذام به فروش مال غیر می کنند همانند
مجازات جرم کلاهبرداری قرارداده است مثلا یکی از مصادیق فروش مال غیر
اینستکه شما ملک خود را به شخصی فروخته اید  وبعدا همان ملک را به شخص
دیگری می فروشید در اینجا چون شما یک بار اقدام به فروش کرده اید  ومالکیت
از شما سلب شد دیگر حق فروش مجدد را ندارید  البته ممکن است ادعا داشته
باشید که چون  خریدا پول من را نداده است من از معامله  منصرف شده ام اما
این ادعا را قانون از شما قبول نمی کند وتا فسخ شدن معامله شما به اثبات
نرسد شما حق هیچ گونه دخالت در آن مال را ندارید لذا بجای اینکه اقدام به
انجام معامله مجدد کنید دعوائی در جهت فسخ معامله مطرح کنید تا دادگاه اگر
ادعای شما را موجه دید اقدام به فسخ معامله کند وآنگاه شما مجاز به تصرف
ویا فروش باشید لازم است بدانید که عدم پرداخت ثمن معامله از طرف خریدار موجب فسخ معامله نیست  وشما نمی توانید یک طرفه اقدام به فسخ معامله نمائید اگر می خواهید در این مخمصه ها گیر نکنید از همان ابتدا تنظیم سند معامله
برای خود شرط فسخ  بگذارید تا خریدار حواسش جمع باشد که اگر به شرط عمل
نکند معامله فسخ خوهد شد لذا اگر در چنین وضعیتی شما علیرغم فروش قبلی
اقدام به انجام معامله مجدد نمائید به اتهام انتقال مال غیر تحت تعقیب
قرار خواهید گرفت .

ماهیت مجازات فروش مال غیر
فروش
مال غیر که مجازات آن بر اساس قانون تشدید مجازات مرتکبان اختلاس، ارتشا و
کلاهبرداری مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین می شود، آیا مجازات
بازدارنده و مشمول بند "الف" ماده 173 قانون آیین دادرسی کیفری است؟
با
توجه به مفاد ماده 173 قانون آیین دادرسی کیفری و مواد 16 و 17 قانون
مجازات اسلامی به نظر می رسد فروش مال غیر در شمول مقررات بند "الف" ماده
173 قرار داشته باشد.

سوالات

 1- آیا فروش مال مشاع از مصادیق معامله معارض می باشد ؟

با
التفاط به منطوق ماده 117 قانون ثبت به نظر می رسد فروش مال مشاع در
صورتیکه در مرحله اول با سند عادی به شخصی و سپس در مرحله دوم فروش آن با
سند رسمی به شخص دیگر صورت بگیرد در این حالت مورد از مصادیق معامله معارض
خواهد بود .


2
– فروش ملک با قرار داد عادی به شخصی و انتقال آن با قرار داد دیگری آیا
از مصادیق انتقال مال غیر است و آیا دادگاه باید حکم به رد مال بدهد یا
خیر ؟

فروش
ملک با قرار داد عادی به شخصی و انتقال آن با قرار داد دیگر از مصادیق
انتقال مال غیر است و دادگاه ضمن صدور حکم در مجازات کیفری نمی تواند حکم
به رد مال به مالک آن و بی اعتباری قرار داد ثانوی صادر نماید زیرا ایت
امر مغایر با ماده 1 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و
کلاهبرداری مصوب آذر 1368 است و منظور قانون گذار از عبارت " رد مال به
صاحبش ... " و پرداخت جزای نقدی هم معادل آن است و لا غیر .


3
– آیا در فاصله زمانی فروش خانه و تحویل آن به خریدار و باقی ماندن مبیع
در دست فروشنده وهمچنین عمل فروشنده در اجاره دادن ملک در این مدت فروش
مال غیر است ؟

 
در فاصله زمانی فروش خانه و تحویل آن به خریدار مبیع در دست فروشنده صورت
امانی دارد و عمل فروشنده در اجاره دادن ملک در این مدت خیانت درامانت
بوده و فروش مال غیر از جهت انتقال منفعت نیست .  




کلمات کلیدی: جرم انتقال، فروش، مال غیر

نوشته شده توسط آ.چاوشی 89/3/17:: 5:16 عصر     |     () نظر

«مقدمه »

صدور چک پرداخت نشدنی به عنوان یکی از مفاهیم حقوقی در حقوق ما دارای وجهی ذوالجنبتین است؛ که از یک نظر دارای وصف حقوقی و از نظر دیگر دارای وصف جزائی می باشد . لیکن ما در این مختصر برآنیم که مسائل جزائی راجع به چک پرداخت نشدنی را بررسی کنیم .

ماده 310 قانون تجارت در تعریف چک مقرر می دارد :

«چک نوشته ای است که به موجب آن صادر کننده وجوهی را که در نزد محال علیه دارد کلاً یا بعضاً مسترد یا به دیگری واگذار می نماید .»

و تعریفی که از صدور چک پرداخت نشدنی شده است به این قرار است :

«منظور از صدور چک پرداخت نشدنی ، صدور چک به گونه ای است که بانک به یکی از علل قانونی از پرداخت وجه آن خود داری نماید .»

مبحث اول ) ارکان تشکیل دهنده جرم صدور چک پرداخت نشدنی

الف- عنصر مادی :

برای تحقق عنصر مادی چک پرداخت نشدنی باید این شرایط وجود داشته باشد : وجود حساب بانکی ، عمل صادر کردن چک ( اصالتاً یا به نمایندگی ) پرداخت نشدن وجه چک از طرف بانک محال علیه به علت وجود جهات کیفری مقرر در مواد 3 و 10 قانون صدور چک و صدور گواهی عدم پرداخت توسط بانک .

1)جهات کیفری چک

با توجه به مواد 3 و 10 فوق الذکر جهات کیفری صدور چک پرداخت نشدنی به قرار زیر است :

1-1) دارا نبودن وجه نقد یا عدم کفایت آن در تاریخ مندرج در چک

به موجب این بخش از ماده 3 ، برای تحقق جرک چک پرداخت نشدنی فرقی نمی کند که صادر کننده هیچ گونه وجهی در بانک نداشته باشد و یا آن که وجه موجود کمتر از مبلغ چکی باشد که صادر کرده است و در رابطه با صور اخیر ، ماده 5 « قانون صدور چک » مقرر می دارد :

« در صورتی که موجودی حساب صادر کننده چک نزد بانک کمتر از مبلغ چک باشد به تقاضای دارنده چک بانک مکلف است مبلغ موجود در حساب را به دارنده چک بپردازد و دارنده چک با قید مبلغ دریافت شده در پشت چک و تسلیم آن به بانک ، گواهینامه مشتمل بر مشخصات چک و مبلغی که پرداخت شده از بانک دریافت می نماید چک مزبور نسبت به مبلغی که پرداخت نگردیده بی محل محسوب و گواهینامه بانک در این مورد برای دارنده چک جانشین اصل چک خواهد بود . در مورد این ماده نیز بانک مکلف است اعلامیه مذکور در ماده قبل را برای صاحب حساب ارسال نماید .»



2-1)کشیدن تمام یا قسمتی از وجهی که به اعتبار آن چک صادر شده است :

در این مورد قابل ذکر است که صادر کننده در هنگام صدور چک ، محل کافی برای پرداخت وجه چک را دارد ولی پس از صادر کردن چک و قبل از مراجعه دارنده به بانک تمام یا قسمتی از وجه مزبور را از بانک خارج نموده و با این اقدام چک را کلاً یا جزئاً غیر قابل پرداخت می نماید .

3-1)دستور عدم پرداخت وجه چک :

دارنده چک می تواند علیه دستور دهنده ( اعم از اینکه دستور دهنده خود شخص صادر کننده یا دیگری باشد ) شکایت کند و در صورتیکه «دستور دهنده » نتواند ادعای خود را دایر بر تحصیل چک از طریق مقرر در ماده 14 «قانون صدور چک بلا محل » ثابت کند خود او لزوماً به مجازات مقرر در قانون محکوم خواهد شد نه لزوماً صادر کننده .

زیرا طبق ماده 14 که اشعار می دارد :«در مورد ماده 14 قانون صدور چک بلامحل اینکه برای صدور دستور عدم پرداخت وجود محل در هنگام دستور ضروری است یا نه اختلاف نظر است ولی رویه عملی حکایت از این دارد که هنگام صدور دستور عدم پرداخت باید به میزان مبلغ چک در حساب وجه بوده و از هر نظر چک قابل پرداخت باشد .

در مورد چک های تضمین شده و تایید شده در رابطه با مقرره ماده 14 این نکته قابل تاکید است که با توجه به اینکه این سری چک ها به منزله اسکناس است و حکم اسکناس را دارد که گم شدن آن را نمی توان اعلام کرد تا قابل پرداخت نباشد یا بی محل بودن آن مفهوم ندارد . بر این اساس مطابق تبصره 3 ماده 14 قانون صدور چک پرداخت چک های تضمین شده و مسافرتی را نمی توان متوقف نمود مگر آنکه بانک صادر کننده نسبت به آن ادعای جعل نماید . در این مورد نیز حق دارنده چک راجع به شکایت به مراجع قضایی طبق مفاد قسمت اخیر ماده 14 محفوظ خواهد بود در این رابطه قابل ذکر است که تبصره 3 الحاقی به ماده 14 قانون صدور چک ، ناظر به مواردی است که بانک مدعی مالکیت چک و سرقت از بانک نباشد در این صورت نمی توان او را مکلف به پرداخت وجه آن به غیر نمود .

4-1)تنظیم چک به شکل نادرست:

ممکن است صادر کننده ، در هنگام صدور ، وجه نقد یا اعتبار کافی داشته باشد و دستور عدم پرداخت هم ندهد ولی به گونه ای چک را تنظیم کند که بانک به عللی «از قبیل عدم مطابقت امضاء یا قلم خوردگی در متن چک و یا اختلاف در مندرجات و امثال آن » از پرداخت چک خود داری نماید .

باید توجه داشت که سه نمونه مذکور در این ماده تمثیلی است . پس هر نوع بی نظمی در صدور چک که باعث عدم پرداخت وجه آن از سوی بانک گردد مشمول این شق از ماده قرار می گیرد . مطابق نظریه اداره حقوقی «چنانچه امضاء کننده چک با علم به نقص امضاء چک را جهت مراجعه به بانک به دارنده آن تسلیم نموده باشد عملش مشمول ماده {7 اصلاحی } قانون صدور چک بی محل و قابل تعقیب کیفری است . »

5-1)صدور چک از حساب مسدود :

صدور چک از حساب مسدود به شرطی جرم خواهد بود که علم صادر کننده به مسدود بودن حساب او احراز شود . و در صورتیکه از حساب مسدود شخص دیگری چکی صادر کند عمل مشمول عنوان این ماده نخواهد بود .

2- مواردی که چک بلامحل قابل تعقیب جزایی نیست :

- هرگاه 6 ماه از تاریخ صدور چک گذشته و دارنده چک ظرف این مدت برای وصول آن به بانک مراجعه نکرده باشد .

- هرگاه 6 ماه از تاریخ صدور گواهی عدم پرداخت گذشته باشد و دارنده چک ظرف این مدت شکایت کیفری ننماید .

- هرگاه چکی پس از برگشت از بانک به دیگری انتقال داده شده باشد در این صورت منتقل الیه حق شکایت کیفری نخواهد داشت مگر آنکه انتقال قهری باشد . و مطابق قسمت اخیر ماده 11 دارنده ای که مایل است به دیگری نمایندگی دهد تا وجه چک را از طرف وی وصول نماید باید هویت و نشانی خود را با تصریح نمایندگی شخص مذکور در ظهر چک قید کند . در این صورت گواهی عدم پرداخت بجای نماینده به نام صاحب چک صادر خواهد شد و حق شکایت کیفری او محفوظ خواهد ماند .

- هرگاه ثابت شود که چک بدون تاریخ صادر شده است .

- در صورت فوت صادر کننده چک ، حق تعقیب کیفری برای دارنده ساقط می شود .

- هرگاه صادر کننده چک قبل از تاریخ شکایت دارنده چک ، وجه آن را نقداً به دارنده چک پرداخت نماید .

- در صورتی که صادر کننده با موافقت شاکی خصوصی ، ترتیبی برای پرداخت وجه چک داده یا موجبات پرداخت آن را در بانک محال علیه فراهم سازد . در مورد اخیر بانک مذکور مکلف به مسدود نمودن حساب صادر کننده تا میزان وجه چک می باشد تا به محض مراجعه دارنده و تسلیم ، وجه آن را پرداخت نماید .

درصورتیکه چک بصورت سفید امضاء ، مشروط ، تضمینی و یا بدون تاریخ صادر شده باشد و یا تاریخ واقعی صدور چک مقدم بر تاریخ مندرج در متن چک باشد .



ب- عنصر روانی

جرم صدور چک پرداخت نشدنی از زمره جرایم صرف مادی است ، لذا فقط اثبات عنصر مادی برای احراز این بزه کافی است . البته بدیهی است که در هر حال عمد در فعل برای تحقق جرم ضروری است. نباید ناگفته گذاشت که در مورد یکی از شقوق جرم صدور چک پرداخت نشدنی یعنی صدور چک از حساب مسدود بنا به نص ماده 10 باید سوء نیت صادر کننده از نظر آگاهی نسبت به مسدود بودن حسابی که از آن چک صادر کرده است احراز شود .

ج- عنصر قانونی :

عنصر قانونی جرم صدور چک پرداخت نشدنی مواد 3 و 7 و 10 قانون صدور چک می باشد که بر اساس آنها مجازات جرم صدور چک پرداخت نشدنی به شرح ذیل مقرر گردیده است :

مطابق ماده 7 اصلاحی در صورت کمتر بودن مبلغ چک از ده میلیون ریال ، مجازات مرتکب حداکثر شش ماه می باشد . در صورتی که مبلغ مندرج در متن چک از ده میلیون ریال تا پنجاه میلیون ریال باشد . مجازات مرتکب از شش ماه تا یک سال حبس و در صورتی که از پنجاه میلیون ریال بیشتر باشد مجازات وی از یک تا دو سال حبس و ممنوعیت از داشتن دسته چک به مدت دو سال است .

ماده 7 در انتها اشعار می دارد: در صورتی که صادر کننده چک اقدام به اصدار چک های بلامحل نموده باشد ، مجموع مبالغ مندرج در متون چک ها ملاک عمل خواهد بود .

قابل توجه است که قانون صدور چک علاوه بر مجازات فوق ، در ماده 21 قانون مذکور مجازات باز دارنده دیگری نیز پیش بینی کرده است ،مطابق ماده فوق الذکر بانک ها مکلفند کلیه حساب های جاری اشخاصی را که بیش از یک بار چک بی محل صادر کرده و تعقیب آن منتهی به صدور کیفر خواست شده باشد بسته و تا سه سال به نام آنها حساب جاری دیگری باز ننمایند .

مطابق نظریه مشورتی اداره حقوقی قوه قضائیه مجازات مقرر در بند «ج » ماده 7 قانون صدور چک اصلاحی 2/6/1382 راجع به کسانی است که مرتکب صدور چک بلامحلی شده اند که مبلغ مندرج در متن چک بیش از 50 میلیون ریال است ، لذا چنانچه عمل ارتکابی مشمول این بند از ماده فوق الاشعار باشد دادگاه ضمن صدور حکم حبس ، صادر کننده چک را به ممنوعیت از داشتن دسته چک به مدت دو سال محکوم می نماید ، اعمال این بند از ماده فوق موکول به تکرار نیست و صدور چک بلامحل حتی برای بار اول نیز کافی برای اعمال این ممنوعیت خواهد بود در حالی که موضوع ماده 21 قانون فوق الذکر و تکلیف بانک ها در مسدود نمودن حساب جاری راجع به اشخاصی که بیش از یک بار اقدام به صدور چک بلامحل و بدون توجه به مبلغ مندرج در چک نموده اند ، می باشد لذا شرط اعمال و اجرای ماده 21 راجع به اشخاصی است که بیش از یک بار مرتکب صدور چک بلامحل شده اند ، بنابر این موضوع مواد 7 و 21 اصلاحی صدور چک متفاوت و دو امر علی حده و جداگانه است که هر یک در جای خود قابلیت اعمال و اجراء دارد .

قرار تأمین در جرم صدور چک پرداخت نشدنی

بر اساس ماده 18 اصلاحی ، مرجع رسیدگی کننده حسب مورد یکی از قرار های تأمین کفالت یا وثیقه را اخذ می نماید .

تکرار با تعدد جرم صدور چک پرداخت نشدنی

اگر کسی چند فقره چک بلامحل صادر کرده باشد و به همه آنها رسیدگی شود فقط یک مجازات برای وی تعیین خواهد شد ولی تعدد جرم در این حالت می تواند از علل مشدده کیفر باشد .

همین طور هر گاه کسی به موجب حکم دادگاه به مجازات صدور جرم چک پرداخت نشدنی محکوم شده و آن را تحمل کرده است مجدداً مرتکب جرم مذکور شود دادگاه می تواند در صورت لزوم مجازات او را تشدید نماید .

مبحث دوم ) نکاتی در خصوص جرم چک پرداخت نشدنی

- جرم صدور چک پرداخت نشدنی از جمله جرایم قابل گذشت می باشد .

- از آثار حق الناس بودن جرم چک پرداخت نشدنی امکان رسیدگی غیابی است .

- چون مجازات مقرر در مورد چک پرداخت نشدنی از نوع مجازات باز دارنده است . لذا مشمول مواد 173 و 174 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری ( مرور زمان ) می باشد .

- مجازات جرم صدور چک پرداخت نشدنی قابلیت تخفیف و تبدیل را خواهد داشت .

- مجازات جرم صدور چک پرداخت نشدنی (به استثناء صدور چک از حساب مسدود ) قابل تعلیق می باشد .

- از نقطه نظر صلاحیت کیفری ، دادگاه صالح برای رسیدگی به این جرم با توجه به مکان وقوع جرم که عموماً محل وقوع بانک محال الیه می باشد ، دادگاه محل وقوع بانک می باشد . زیرا معمولاً صدور گواهینامه عدم پرداخت یکی از شرایط احراز این جرم است .

- از نقطه نظر صلاحیت مدنی ، دارنده چک می تواند جهت مطالبه مبلغ چک به طریق حقوقی با توجه به رأی وحدت رویه شماره 688-23/3/1385 تخییراً به دادگاه محل وقوع عقد یا قرار (محل صدور چک ) یا به دادگاه محل انجام تعهد (یعنی محل استقرار بانک ) و یا به عنایت به قاعده عمومی صلاحیت به دادگاه محل اقامت خوانده مراجعه نماید .

- در خصوصی چکهای «سیبا » در هر شهری که گواهی عدم پرداخت اخذ نموده باشد ، حق شکایت کیفری خواهد داشت اگر چه محل صدور دسته چک در شهر دیگر باشد .

کلمات کلیدی: جرم، صدور چک، پرداخت نشدنی

نوشته شده توسط آ.چاوشی 89/2/12:: 5:17 عصر     |     () نظر

جرم خیانت در امانت مانند جرایمی چون قتل ، سرقت ، کلاهبرداری از
گذشته های دور وچود داشته است و احادیث و دستورات زیادی از بزرگان دین در
باره امانت داری وجود دارد.
خداوند در آیه37 سوره انفال مردم را به رسانیدن امانت ها به صاحبان آنها امر فرموده است:
ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلهاخیانت در امانت در قانون مجازات اسلامی
ماده 674 قانون مجازات اسلامی مقرر داشته: هرگاه اموال منقول یا غیر
منقول یا نوشته هایی از قبل سفته و چک و قبض و نظایر آن به عنوان اجاره یا
امانت یا رهن یا برای وکالت یا هرکار با اجرت یا بی اجرت به کسی داده شده
و بنابراین بوده است که اشیاء مذکور مسترد شود یا به مصرف معینی برسد و
شخصی که آن اشیاء نزد او بوده انها را به ضرر مالکین یا متصرفین آنها
استعمال یا تصاحب یا تلف یا مفقود ننماید ،به حبس از6ماه تا 3 سال محکوم
خواهد شد.

اجاره ،امانت ورهن
عقدی هستند که مردم روابط معاملاتی خود را در قالب آنها تنظیم و انشاء
می کنند مانند : اشخاص جهت استفاده از منافع یک مغازه تجاری یا مکان
مسکونی مبادرت به انشای عقد اجاره می کنند .
یکی از اشتباهاتی که ممکن است در بحث جرم خیانت در امانت به وجود آید
،این است که عده ای گمان کنند برای تحقق این جرم حتماَ باید عقد یا
قراردادی وجود داشته باشند؛ یعنی برای محکوم کردن کسی به ارتکاب جرم خیانت
در امانت ،شاکی باید ثابت کند که با متهم عقد امانت یا اجاره یا ....
منعقد کرده است . برای رفع این اشتباه قانونگذار از عبارت : یا هرکار با اجرت یا بی اجرت ... استفاده کرده است.

استعمال کردن
مصرف کردن یا استفاده کردن از مال مورد امانت جرم است.برای مثال شخصی
اتومبیل خود را به دوستش امانت می دهد تا در پارکینگ منزل خودش از آن
نگهداری کند ولی دوست وی از آن اتومبیل برای مسافرکشی استفاده می کند.

تصاحب
یعنی شخص امین به جای انجام وظیفه اصلی اش رفتاری با مال مورد امانت
کند که مال دیگری را از آن خود بداند و با آن طوری رفتار کند که دیگران
گمان کنند او مالک مال است.

اتلاف
تلف کردن یا نابود کردن مال مورد امانت یکی دیگر از گونه های خیانت در
امانت است. از بین بردن مال مورد امانت به شکل هایی گوناگون متصور است.


شرایط سپردن مال امانی
برای تحقق جرم خیانت در امانت ،مال امانی باید توسط مالک یا متصرف قانونی به امین سپرده شود.
همچنین سپردن مال باید از راه های قانونی صورت گرفته باشد پس اگر سارق
مال مسروقه را نزد دیگری به امانت گذارد و امین به جای بازگردان مال آن را
به ضرر سارق به صاحب اصلی کالا یا دولت بدهد یا اصلاَ از آن به نفع خود
استفاده نماید ،مرتکب جرم خیانت در امانت نشده است.
سئوالی که در اینجا پیش می آید
آن است که اگر دو نفر به طور شراکتی مالک مال مشاعی باشند و یکی از آنها
که مال به امانت به او سپرده شده آن را به نفع خود تصاحب کند قابل تعقیب
است ؟ پاسخ این است که:
فرض کنید عده ای یک قطعه زمین را مشاعاَ شریک هستند و تمام شرکا مال
را به امانت به یک نفر از میان خودشان می سپارند ولی او آن مال را به نفع
خود تصاحب کرده و می فروشد یا به اجاره واگذار می کند . در اینجا دو نظر
وجود دارد:
1- عده ای از علمای حقوق اعتقاد
دارند که در اینجا جرمی محقق نمی شود زیرا هر جزء از مال مشاع متعلق به
کلیه شرکا از جمله همین شریک است.
2- عده ای هم اعتقاد دارند که
این شخص مالک تمام مال نبوده و اقدامات او فقط به اندازه سهم اش صحیح است
و اقدام او نسبت به سایرین ،عملی مجرمانه محسوب می شود.

سئوال:برای تعقیب مرتکب جرم خیانت در امانت باید به کدام دادسرا یا دادگاه رجوع کرد؟
جواب: فرض کنید شخص (الف) یک قطعه
فرش را در تهران به شخص (ج) به امانت می سپارد تا چند روز بعد به او بر می
گرداند. شخص ج نیز آن را در شیراز
می فروشد. آنچه مسلم است ج در شیراز مرتکب جرم شده زیرا مال مورد
امانت در این شهر فروخته شده و جرم موقعی محقق شده که مال مورد امانت به
فروش گذاشته شده است . بنابراین در این جا باید به دادگاهی در شهر شیراز
مراجعه کرد زیرا جرم در شیراز واقع شده‏‏‌ است .
سوال: معمولاَ بعد از تحقق
اختلاف بین زن و شوهر ، زوجه برای مطالبه جهزیه، علیه شوهر شکایت خیانت در
امانت طرح می کند آیا شوهر تحت این عنوان قابل تعقیب است؟
جواب : جهزیه در ایام ازدواج
معمولاَ در اختیار زوجه است و مورد استفاده زن و شوهر قرار می گیرد.
بنابراین به هیچ وجه نمی توان شوهر را امانت دار جهزیه دانست. در این مورد
زن برای مطالبه جهزیه باید "دادخواست مطالبه" را به دادگاه حقوقی تقدیم کند تا به حق خود برسد.

کلمات کلیدی: خیانت در امانت

نوشته شده توسط آ.چاوشی 89/1/15:: 1:2 عصر     |     () نظر

سرقت در کشور ما انواع مختلفی دارد که معمولا به سرقتهای حدی و تعزیری تقسیم
می شود . سوالی که برای بیشتر مردم پیش می آید این است که چرا دست سارقین
قطع نمیشود ؟ مگر احکام اسلام در قوانین کیفری ما نیامده است ؟
برابر قوانین شرعی و مقررات کیفی برای اجرای حد سرقت باید شرایطی باشد که هر یک از این شرایط نباشد امکان اجرای حد نیست که عبارتند از :
1-سارق باید بالغ باشد .
2-سارق به سرقت وادار نشده باشد و بداند که مال دیگری را می رباید.
3-سارق بداند که این عمل حرام است و صاحب مال ،مال را در حرز قرار داده باشد.
4-سارق در حال اضطرار سرقت نکرده باشد .
5-سرقت در سال قحطی صورت نگرفته باشد.
6-سارق مال را به قصد دزدی برداشته باشد .
7-مال مسروقه در حرز متناسب قرار گرفته باشد .
8-مال مسروقه از اموال دولتی و وقف نیاشد.
با این شرایط بسیار نادر و بعید است که بتوان این شرایط را در کنار هم
دید و حد سرقت را بر سارق اجرا کنیم .البته باز هم شرایطی برای اجرای حد
دارد مانند پیش از شکایت صاحب مال سارق را نبخشیده باشد یا سارق قبل از
اثبات جرم از این گناه توبه نکرده باشد .
غیر از مواردی که گفته شد سرقت های وجود دارد که به آنها اصطلاح "سرقت های تعزیری" می گویند. که عبارتند از :
1-سرقت مقرون به آزار باشد یا به طور مسلحانه :
هرگاه سرقت همراه با آزار باشد یا مسلح باشد ، به حبس از 3ماه تا 10 سال و شلاق تا 74 ضربه محکوم می شود .
2-سرقت مسلحانه گروهی در شب :
هرگاه سرقت در شب واقع شده باشد و سارقین دو نفر یا بیشتر باشند و
لااقل یکی از آنها حامل سلاح ظاهر یا مخفی باشد هر یک از مرتکبین به 5 تا
15 سال حبس و شلاق تا 74 ضربه محکوم خواهد شد .
3- سرقت مقرون به پنج شرط مشدد :
هرگاه سرقت جامع شرایط حد نباشد ولی تمامی شرایط زیر را داشته باشد مرتکب به 5 تا 20 سال حبس و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد
الف – سرقت در شب واقع شود .
ب- سرقت توسط دو یا چند نفر انجام شود .
ج- یک یا چند نفر از سارقین حامل سلاح ظاهر یا مخفی بوده باشند .
د- سارقین از دیوار بالا رفته یا حرز را شکسته یا کلید ساخته باشند و یا خود را همانند کارمندان دولتی معرفی کرده باشند .
ه- در ضمن سرقت کسی را آزار یا تهدید کرده باشند .
4- سرقت مسلحانه از منزل :
هر گاه یک یا چند نفر منزلی را سرقت کنند و حد اقل یک نفر از آنها
مسلح باشد ویا هیچ یک مسلح نباشد اما در موقع سرقت در مقام هتک ناموس
برایند به مجازات اعدام یا حبس عبد محکوم می شوند .
در صورتی که ساکنان منزل در مقام دفاع از مال یا ناموس برایند و در
این میان مرتکب قتل یا جرح یا ضرب سارقین شوند ،از مجازات معاف هستند .
ماموران در هنگام دستگیری سارقین اگر باعث قتل یا جرح یا ضرب سارقین شوند
، از مجازات معاف هستند .
5- سرقت مسلحانه از بانکها ،صرافیها یا جواهرفروشی ها :
هر گاه دو یا چند نفر با برنامه ریزی و مواضع قبلی وجه نقد یا اوراق
بهادار یا جواهرات را از بانکها و صرافیها سرقت کنند و لااقل یک نفر از
سارقین مسلح به سلاح سرد یا گرم ظاهر یا مخفی ، پر یا خالی باشد ، چه از
آن استفاده بکند چه نکند ، در صورت وقوع سرقت به حبس ابد و در صورت وقوع
قتل به اعدام محکوم خواهد شد .
هرگاه علی رغم میل سارقین هیچ یک از اهداف عینی قتل و سرقت امکان پذیر نشود به حبس از 5 تا 10 سال محکوم میشوند .
6- راهزنی :
سارق مسلح و قطاع الطریق هر گاه با اسلحه امنیت مردم یا جاده را بر هم
زند و رعب و وحشت ایجاد کند محارب است . در این صورت به مجازات اعدام یا
قطع دست راست یا پای چب یا تبعید محکوم میشود . و اگر کسی راهزنی بکند و
محارب محسوب نشود به 3 تا 15 سال حبس و شلاق تا74 ضربه محکوم میشود .
7- سرقت از موزه ها یا مکان های تاریخی و مذهبی :
هرکس اشیاء، لوازم ، مصالح و قطعات آثار فرهنگی را از موزه ها و
نمایشگاهها ومکانهای تحت نظر دولت سرقت کند یا با علم وآکاهی از مسروقه
بودن اشیاء خرید یا نگهداری کند به 1 تا5 سال حبس محکوم می شود .
8- سرقت وسایل و متعلغات مربوط به تاسیسات مورد استفاده عمومی :
این نوع سرقت ها مجازات حبس دارد . وسایلی از قبیل تاسیسات آب ، برق، گاز و غیره ... که زمان حبس آن از 1 تا 5 سال حبس می باشد .
9- کیف زنی یا جیب بری :
سرقت از طریق کیف زنی یا جیب بری و امثال آن دارای مجازات حبس از 1 تا 5 سال و شلاق تا 74 ضربه می باشد .
10- سرقت از اماکن حادثه زده :
هر گاه سرقت در مناطق سیل زده یا جنگی یا آتش سوزی یا زلزله زده ویا
در محل تصادف راهنمائی و رانندگی رخ دهد ،سارق به حبس از 1 تا 5 سال و
شلاق تا74 ضربه محکوم می شود.
11-سرقت مقرون به یکی از شرایط مذکور در قانون:
در صورتی که سرقت جامع شرایط حد نباشد و همراه با یکی از شرایط زیر
باشد ،سارق به حبس از شش ماه تا سه سال و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد
الف- سرقت در محل سکنی یا مهیا برای سکنی یا در توابع آن یا در محل های عمومی از قیبل مسجد و حمام و غیر اینها واقع شده باشد.
ب-سرقت در جایی واقع شده باشد که در آن درخت ، بوته ،پرچین یا نرده قرار گرفته و سارق آن را شکسته باشد.
ج-سرقت در شب واقع شده باشد.
د- سارقین دو نفر یا بیشتر باشند.
م- سارق مستخدم بوده و مال مخدوم
خود را دزدیه باشد یا مال شخص دیگری را از منزل شخص دیگری که به اتفاق
مخدوم به آنجا رفته برباید یا شاگرد یا کارگر باشد و از محلی که معمولاَ
محل کار وی بوده از قبیل خانه ،دکان ،کارگاه ،کارخانه و انبار سرقت کرده
باشد.
ن- هر گاه اداره کنندگان هتل ،
مسافرخانه ،کاروان سرا و کاروان و به طور کلی کسانی که به اقتضای شغل
اموالی در دسترس آنهاست ،تمام یا قسمتی از آن را مورد دستبرد قرار دهند.
12-سرقت یا استفاده غیر مجاز از آب ،برق،گاز،تلفن:
هر کس بدون پرداخت حق انشعاب و اخذ انشعاب آب ،برق ،گاز و تلفن از این
منابع استفاده غیر مجاز کند ، علاوه بر جبران خسارت وارده ،به حبس تا سه
سال محکوم خواهد شد.
13- مداخله در اموال مسروقه:
بیشتر سارقین به امید اینکه بتوانند مال مسروقه را به پول تبدیل کنند
مرتکب سرقت می شوند از این رو شاید یکی از راه های موثر در پیشگیری از
وقوع سرقت ،جلوگیری از خرید و فروش اموال مسروقه باشد . برابر قانون ،هرکس
با علم و اطلاع یا با وجود قراین اطمینان آور به اینکه مال در نتیجه
ارتکاب سرقت به دست آمده آن را تحصیل ،مخفی یا قبول کند یا مورد معامله
قرار دهد ،به حبس از شش ماه تا سه سال و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
در صورتی که متهم معامله اموال مسروقه را حرفه و پیشه خود قرار داده باشد
،به حداکثر مجازات محکوم خواهد شد.
وظیفه سارق در مقابل مال باخته:
برابر قانون در کلیه موارد سرقت و ربودن اموال ،دادگاه علاوه بر تعیین
مجازات ،سارق یا رباینده را به رد (بازگردان) عین مال مسروقه محکوم می کند
و اگر عین آن وجود نداشته باشد ،سارق به رد مثل یا قیمت مال مسروقه یا
ربوده شده و جبران خسارت وارده محکوم خواهد شد.
اگر سارق عین مال را برنگرداند یا قیمت آن را نپردازد ،چنانچه مالی
از او در دسترس باشد ضبط و به میزان محکومیت از مال ضبط شده برداشت می
شود؛ در غیر این صورت ،به تقاضای مال باخته تا زمان پرداخت در حبس باقی
خواهد ماند .حتی اگر مدت محکومیت مجازات اصلی او تمام شده باشد.

کلمات کلیدی: سرقت

نوشته شده توسط آ.چاوشی 88/12/21:: 5:34 عصر     |     () نظر

جعل اسناد در ایران

از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد

درایران،جعل یک سند، دردو شکل اساسی، بصورت «جعل مادی» و «جعل معنوی» تعریف می‌شود.جعل مادی به تغییر ظاهری یک سند با استفاده از روش‌های فیزیکی مانند برش یا تراش آن گفته می‌شود وجعل معنوی به تغییر مفاد یک سند اطلاق می‌گردد.[?]

 

قوانین

در قوانین ایران هر تغییری در اسناد جرم نیست بلکه تغییر با حیله و نیرنگ و باعث ضرر به دیگری جعل اسناد محسوب می‌شود.[?] مواد 523تا 542 قوانین مجازات اسلامی درایران مجازات‌هایی را برای جاعلین اسناد درنظر گرفته‌است .این مجازات‌ها شامل مجازات‌های نقدی و زندان می‌شود و در مواردی از جمله جعل دستخط رهبر و دیگر مقامات ایران،جعل چک ویا اسناد ادرات حکومتی ویا مدارک تحصیلی، اعمال می‌شود.[?]مجارات جعل مدارک فارغ التحصیلی دانشگاه‌ها داخل یا خارج از ایران یا استفاده از این اسناد مجعول به استناد ماده 527 قانون مجازات اسلامی حبس از یک ماه تا 3 سال می‌باشد.[?] 

 روش‌های تشخیصی

از روشهای مختلفی برای تشخیص اسناد جعلی استفاده می‌شود که شامل روشهای زیر می‌شود[?]:

  • روش فیزیکی:از نور ماوراءبنفش برای مشاهده تغییر یا حذف اسناد نوشته شده با خودنویس و تشخیص لومیناس (نخ پول) چک و پول استفاده می‌شود از اشعه مادون قرمز نیز برای تشخیص زمان امضای جعل شده و یا برای موارد تشخیصی در اسناد نیمه سوخته(نوشته‌ای که به رنگ خاکستری درآمده باشد) استفاده می‌شود.
  • روش شیمیایی:برای تشخیص تجانس دو نونه خطی یک سند، از آزمایش «توفل آنالیز» استفاده می‌کنند.همچنین برای ظهور آثار یا خطوطی که در شناسنامه‌ها یا اسناد رسمی با جوهر نوشته می‌شود از آزمایش «سولفوسیانورپتاسیم» استفاده می‌گردد.
  • گرافولوژی:گرافولوزی، روانشناسی خط وامضاء می‌باشد که از طریق آن می‌توان تشخیص داد که فرد امضاء کننده در شرایط عادی سند راامضاء کرده یا تحت فشار روحی بوده‌است.

 میزان گستردگی

مقامات قضایی ایران آمار جعل اسناد را روبه رشد می‌دانند یک از مقامات قضایی ایران اعلام کرده‌است تنها در یک دادسرا حدود 8 هزار پرونده جعل سند وجود دارد.[?]

 پرونده‌های مهم

در سال 1387 بزرگترین باند جعل اسناد در تاریخ ایران کشف شد.این باند در استان خوزستان فعالیت می‌کرد.[?]همچنین طرح موضوع مدرک جعلی علی کردان که منجر به استیضاح وبرکناری او شد بازتاب فروانی در سطح جهانی داشت بطوری که مطابق با تحقیق خبر گزاری رسمی ایران میزان جستجوی اینترنتی در مورد علی کردان به زبان انگلیسی، با میزان جستجوی اینترنتی واقعه یازده سپتامبر قابل مقایسه بوده‌است.[?]

 ضعف ها

مقامات قضایی ایران اعلام کردند که دستگاه قضایی ایران با کمبود کارشناس جعل الکترونیکی مواجه می‌باشد و اعلام کرده‌اند که این موضوع مشکلات زیادی برای دستگاه قضایی ایجاد کرده‌است در ایران بررسی پرونده‌های جعل الکتریکی به کارشناسان نرم‌افزار ارجاع می‌شود.[?]

 منابع
  1.  تعریف نهایی شده جعل اسناددر گاه آمار ایران،
  2. جعل چیست و جاعل چه کسی است؟وبگاه برخط روزنامه جام جم
  3.  فصل پنجم ـ جعل و تزویروبگاه بانک جامع قوانین و مقررات آنلاین - سایت حقوق ایران
  4.  جعل مدرک فارغ التحصیلی و ارائه آن به مراجع دولتی وبگاه وکالت
  5.  جعل اسنادوبگاه تهران متعلق به شهرداری تهران باهمکاری معاونت حقوقی مجلس ایران
  6.  افزایش رو به رشد آمار جعل در کشوروبگاه روزنامه حیات نو ایران
  7.  بزرگترین باند جعل اسناد در تاریخ قضایی کشور متلاشی شدخبر گزاری فارس
  8.  خبرگزاری دولت: غائله مدرک کردان دارای ریشه خارجی و برای سیاه نمایی علیه دولت نهم است وبگاه عصر ایران
  9.  ایران دارای کارشناس جعل الکتریکی نیست وبگاه اخبار فناوری اطلاعات ایران

<\/h2>

کلمات کلیدی: جعل سند

نوشته شده توسط آ.چاوشی 88/11/24:: 7:57 عصر     |     () نظر

 

موضوع این مقاله بررسی شرایط قتل عمد به منظور تعریف آن در قانون و تعیین وجوه افتراق آن با قتل شبه عمد و خطای محض است . در این تعریف باید مفهوم عمد- عمد در فعل و عمد در قصد- را روشن ساخت 0و نیز در تعبیر"آلت قتاله" دقت کرد. همچنین باید به این سوال پاسخ گفت که آیا در تحقق قتل عمد قصد شخص معین شرط است یا این شرط در تعریف و تحدید مساله دخالت ندارد.
1
_______________________
قتل عمد شبه عمد و خطای محض
_______________________
محقق ( ره ) در مقام بیان ضابطه عمد محض و شبه عمد و خطای محض که مبین فرق آنها ازیکدیگر نیز هست – در کتاب دیات می فرماید:
و ضابط العمد: ان یکون عامدا فی فعله و قصده . و شبیه العمد: ان یکون عامدا فی فعله مخطئا فی قصده . و الخطا المحض : ان یکون مخطئا فیهما1 .
در کتاب قصاص نیز درباره چگونگی تحقق قتل عمد می فرماید:
و یتحقق العمد بقصد البالغ العاقل الی القتل بما یقتل غالبا ولو قصد القتل بما یقتل نادرا. فاتفق القتل فالاشبه القصاص 2.
صاحب جواهر بر این کلام افزوده اند:
بل و بقصده الضرب بما یقتل غالبا عالما به و ان لم یقصد القتل لان القصد الی الفعل المزبور قصد الی القتل کالضرب بالعصا فلا یقلع عنه حتی یموت 3.
شیخ طوسی پیش از محقق و نیز علامه و شهیدین و سایر فقها مطابق همین رویه سخن گفته اند4. بنابراین قتل عمد و شبه عمد و خطای محض را میتوان ابتدا بدین ترتیب تعریف کرد:
الف – قتل عمد آن است که عملی که در مورد مقتول انجام می یابد آگاهانه بوده و مقصود از انجام آن نیز کشتن وی با شد.
ب – در شبه عمد عملی که در مورد مقتول انجام یافته آگاهانه است اما قصد قتل در میان نیست و عمل انجام یافته نیز کشنده نمیباشد و اتفاقا موجب قتل میگردد.
در خطا محض شخص مقتول اصلا مورد نظر قاتل نیست یعنی قاتل نه می خواهد که مقتول را بکشد و نه درصدد انجام عملی در مورد مقتول بوده است. در واقع مقتول اتفاقا هدف را می گیرد و در نتیجه به قتل میرسد.
با توجه به آنچه گذشت در قتل عمد دو امر شرط است:
1.مقتول مورد نظر قاتل با شد با تمام اوصافی که باید مقتول دارا باشد و این اوصاف نیز در حکم قصاص موثر است .
2.قاتل از روی عمد و اختیار آهنگ قتل مقتول را نموده باشد. این شرط به یکی از دو صورت زیر تحقق مییابد
1-2.قصد کشتن طرف به هر وسیله ای که ممکن باشد.
2-2. قصد انجام عملی که در مورد مقتول مورد نظر عادت کشنده است و قاتل نیز این جهت را بداند بدین ترتیب قصد عملی که نوعا کشنده است قصد قتل محسوب میگردد.


2
_____________________
عمل در فعل و عمل در قصد
_____________________
در تشخیص هر یک از اقسام قتل دو جمله " عامدا فی فعله " و " عامدا فی قصده " اثباتا و نفیا یا به اختلاف تکرار شده است.
مقصود از عمد در فعل آن است که فعل انجام یافته از روی غفلت و بی توجهی سرنزده 5، بلکه با آگاهی به انجام رسیده باشد . یعنی عمل انجام یافته – با تمامی خصوصیاتش از لحاظ فعل و فاعل و مفغول به – عمل یک فاعل مختار باشد، تا بتواند انتساب فعل به فاعل کاملا محفوظ باشد.
مقصود از " عمد در قصد " قصد کشتن است . یعنی میبایست مقصود قاتل از عملی نه به انجام میرساند کشتن طرف باشد . خواه عمل انجام یافته – نوعا – کشنده باشد یا نباشد . آنچه مهم است این است که قاتل با انجام عمل قصد کشتن مقتول را داشته و این قصد نیز تحقق یافته باشد. در اینجا انتساب قتل واقع شده به قاتل کاملا محفوظ است .
پس در قتل عمد باید که انتساب قتل واقع شده ، با تمام خصوصیات موثر آن ، به قاتل محفوظ باشد . بنابراین دو امر معتبر است یکی آنکه : عمل انجام یافته ، از روی اراده و اختیار به انجام رسیده باشد ،دیگر آنکه مقصود انجام دهنده ی عمل از انجام آن قتل طرف بوده باشد یعنی :
"عامدا فی فعله " و " عامدا فی قصده " باشد .
اما در شبه عمد ، هرچند انتساب عمل به عامل یا قاتل محفوظ است . ولی انتساب قتل بوی منتفی است . زیرا درست است که عمل واقع شده ، از روی اراده و اختیار فاعل صادر شده اما قصد قتل در میان نبوده است . یعنی فاعل :
" عامدا فی فعله ، مخطئا فی قصده " بوده است .
در خطای محض ، به خلاف دو مورد دیگر ، به طور کلی اصل انتساب منتفی است یعنی نه عملی که در مورد مقتول به انجام رسیده از روی اراده و اختیار فاعل بوده و نه قصد قتل مقتول در کار بوده است . یعنی فاعل : " مخطئا فیهما ای فی الفعل و القصد " دانسته میشود .
از جهت دیگر نیزمیتوان گفت که : در خطای محض ، مقتول اصلا منظور نیست اما در شبه عمد ، مقتول منظور نظر است . لکن قصد کشتن وی در میان نیست و در عمد محض هر دو جهت منظور میباشد . در این باره شهید در لمعه – میفرماید :
" و الخطا الشبیه بالعمد : ان یتعمد الفعل و یقصد ایقاعه بالشخص المعین . و یخطی فی القصد الی القتل . فالطبیب یضمن فی مال مایتلف بعلاجه . و الخطا المحض ان لایتعمد فعلا و لاقصدا بالمجنی علیه ، و ان قصد الفعل فی غیره " 6 .

3
_________
آلت قتاله
_________
تذکر این نکته بجاست که آنچه مطرح است نوعیت وسیله قتل نیست . بلکه نوعیت عملی است که در مورد مقتول انجام میباید ، هر چند که این عمل به لحاظ ضعف و ناتوانی مقتول منجر به کشته شدن وی گردد .
بنابراین اگر قاتل کسی را به قصد کشتن با چوبدستی آنقدر بزند تا بمیرد این زدن با چوب قتل عمد محسوب میگردد .
بر اساس همین نظریه ، فقها از تعبیر " آلت قتاله " صرف نظر کرده ، و تعبیر " عمل کشنده " را به کار برده اند . زیرا بسیار پیش می آید که آلت به کار رفته قتاله است و در عین حال چون عملی که انجام آن مورد نظر قاتل بوده و یا انجام یافته ، کشنده نبوده است ، قتلی که واقع شده است شبه عمد محسوب میگردد .
مثلا اگر در تعقیب شخص فراری ، به منظور متوقف کردن او ، تیری به طرف پاهای وی رها کنند ، و در همان زمان این شخص با شنیدن صدای اسلحه ناگهان روی زمین بنشیند ، و در نتیجه تیر به کمر یا پشت او اصابت کند ، و کشته شود ، در اینصورت چون عملی که مورد نظر بوده کشنده نبوده و اتفاقا موجب مرگ شخص گردیده است ، با آنکه آلت قتاله بوده است ، قتل مذکور شبه عمد محسوب میگردد .
در واقع مقصود از "ما یقتل غالبا " فعل کشنده است ، نه آلت کشنده . از این رو صاحب جواهر میفرماید : " لان القصد الی الفعل المزبور قصد الی القتل " . مگر آنکه گفته شود که مقصود از آلت قتاله ، مطلق عمل کشنده است . به طور خلاصه آنچه مطرح است وسیله ای نیست که بعنوان آلت قتل به کار می رود بلکه چگونگی انجام عمل است .

4
_______________
قصد شخص معین
_______________
سوال مهمی که دراینجا مطرح است آن است که آیا در تحقق قتل عمد ( محض ) قصد شخص معین و به خصوص شرط است ؟ ظاهرا شهیدین – در لمعه و روضه – به این سوال پاسخ مثبت داده اند شهید اول میفرماید : "الخطا المحض مثل ان یرمی حیوانا فیصیب انسانا . او انسانا معینا فیصیب غیره "
یعنی وقتی تیرانداز انسانی را قصد میکند ، وتیرش به انسان دیگری اصابت می نماید ،قتل حاصل ، خطای محض است .
شهید ثانی نیز در شرح آن گفته اند : " و مرجعه الی عدم قصد الانسان اوالشخص . و الثانی لازم للاول " 7 .
در این معنی خطای محض آن است که فاعل از ابتدا قصد تیراندازی به انسان را نکرده و یا قصد انداختن تیر به شخص معینی را ننموده است که صرت دوم لازمه صورت اول است . در اینجا آنچه عمده مطلب است ، " قصد شخص معین نکردن است ". چون این امر نتیجه ی آنستکه فاعل یا اصلا قصد انسان نکرده و یا قصد شخص معین ننموده باشد.
شهید ثانی در جای دیگری پیرامون قتل عمد به همین معنی اشارت دارد : " بمعنی ان یقصد قتل الشخص المعین " 8 و در مسالک – شرح شرایع – هم گفته است :
" العمد فی الفعل : قصد الشخص المعین به . والمراد فی القصد : ان یقصد قتله ... و هکذا یجب تقیید الخطا فی قصد شبیه العمد "9
علامه هم – در قواعد – به این مطلب اشارت دارد و درباره ی خطای محض گفته است : " ان یقصد صیدا او هدفا او عدوا او غیره فیصیبه " .
و سید نیز – در شرح – گفته است : " و کذا اذا رمی انسانا فاصاب انسانا غیره ، و هذامن الخطا المحض و مرجعه الی عدم قصد الانسان او الشخص . والثانی لازم الاول . بخلاف العکس " 10
ظاهر روایات نیز همین مطلب را میرساند . در صحیحه ی ابی العباس وزراره آمده است :
" ان العمد : ان یتعمده فی قتله بما یقتل مثله . والخطا : ان یتعمده ولا یرید قتله ، یقتله بما یقتل مثله . والخطا الذی لا شک فیه : ان یتعمد شیئا آخر فیصیبه " 11
در این صحیحه ، هر سه نوع قتل به این ترتیب بیان شده است :
عمد محض آن است که : قصد مقتول را بنماید و او را با چیزی که کشنده است به قتل برساند . و خطا شبه عمد آن است که : ( او را هدف گرفته ) و قصد وی را داشته اما قصد کشتنش را ننموده است و با چیزی او را به قتل میرساند که کشنده نیست و خطا محض نیز آن است که : قصد چیز دیگری را داشته است ، ولی اتفاقا به وی اصابت نموده است . و در روایات دیگر نیز همین مضمون وارد شده است :
" و اذا رمی شیئا فاصاب رجلا ؟ قال : ذاک الخطا الذی لاشک فیه " 12
اما واقعیت آن است که فقها – عموما – گفته اند که موجب قصاص " ازهاق النفس المحترمه " : ریختن خونی است که از نظر اسلام محترم باشد .
محقق هم در شرایع می فرماید " وهوازهاق النفس المعصومه المکافئه عمدا عدوانا " 13
علامه – در قواعد – و شهیدین و غیر هم نیز ، همین تعبیر را نموده اند 14
به طور خلاصه آنچه موجب قصاص می گردد – و موجب قصاص نیز جز قتل عمد نیست – ریختن خون پاکی است که می بایست محترم نگه داشته شود ، بنابراین خصوصیت زید و عمرو مطرح نیست .
برای مثال اگر خونخواری آهنگ ریختن خون کسی را بنماید که از نظر اسلام واجب الاحترام است اما به اشتباه دیگری را به جای وی بگیرد که خون او نیز از لحاظ احترام همانند شخص منظور نظر قاتل است ، جای آن دارد که گفته شود وی آهنگ ریختن خون محترمی را نموده ، و به هدف خویش رسیده هرچند در مصداق اشتباه کرده است .
" من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا " 15
هر کس آهنگ کشتن دیگری را بنماید و انگیزه کشتن وی قصاص یا رفع افساد فی الارض نبوده باشد ، مانند آن است که همه مردم را به قتل رسانده است زیرا وی هتک حرمت انسانیت نموده ، و بر روی حریم انسا نها شمشیرکشیده است.
" و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا " 16 و هرکس بی جهت کشته شود ، ولی او را حقی است ، که میتواند بقصاص برخیزد .
در مورد مثالی که گذشت نیز حریم انسانیت هتک شده است ، قاتل که بیجهت مسلمان بی گناهی را از پا درآورده ، به همین امر دست یازیده است ، در واقع وی می خواسته است : " ازهاق نفس محترمه " ای را بنماید ، و آهنگ " عدوان بر انسانیت " کرده و هرچند در مصداق اشتباه نموده ، به نتیجه رسیده است . عمده مطلب آنست که به حریم انسان و اسلام لطمه وارده آمده ، و مصداق دعای شریفه تحقق یافته و آثار فساد فی الارض بروز نموده است و بنابراین باید با آن مقابله شود . شیخ ، در نهایته الاحکام ،میفرماید :
"فالعمد المحض هو : کل من قتل غیره بای شیئی کان ، اذا کان قاصدا بذلک القتل ، او یکون فعله مماجرت العاده بحصول الموت عنده " 17
عمد محض آن است که کسی دیگری را به وسیله هر چیزی که باشد ، بکشد در صورتی که آهنگ قتل نموده باشد و یا کارش از آنگونه کارهایی باشد که عاده در خصوص مقتول موجب مرگ میگردد . در واقع اصل مطلب بر محور آهنگ قتل داشتن و به انجام رساندن آن میگردد . عبارات فقهای دیگر نیز به همین مضمون است :
"و یتحقق العمد بقصد العاقل البالغ الی القتل بما یقتل " 18
صاحب جوا هر نیز به همین نتیجه رسیده است : که ملائک قتل عمد ، قصد کشتن انسان است . ایشان به عنوان مثال درباره خطا محض، به قصد زدن پرنده توسط شخص اشارت میکند که اتفاقا به انسانی اصابت می کند ، سپس میفرماید :
" و اما ضابطه فهوان یکون مخطئا فیهما ، ای فی القتل و القصد . کالمثال الذی سمعته الذی لم یقصد به رمی الانسان و لاقتله ... " 19
در اینجا صاحب جواهر می فرماید مقصود شخص نه در زدن تیر ، و نه در کشتن ، انسان نبوده است . و بدین ترتیب معلوم میگردد : که اگر در زدن ، انسان – به طور کلی – مقصود باشد ، قتل عمد تحقق مییابد . صریح تر از این بیان ، عبارت ابی الصلاح حلبی است :
" و انما یکون القاتل قتلا یوجب القود منه ، بان یقصد الی قتل غیره فیقع مقصوده " 20
قاتل قصد کرده بود که دیگری را بکشد ، و به مقصود خویش نائل آمد . مقصودی که بدان نائل شده است، همان قتل نفس محترمه است . زیرا " قتل الغیر " بوده و آن نیز واقع گردیده است .
علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطا در اصل الشیعه میگوید :
" ولو قصد رجلا فاصاب آخر ، و کلاهما محقون الدم ، فهو عمد محض . اما لو کان القصد الی غیرالمحقون فاصاب المحقون فهو شبه العمد " 21
هر گاه شخص ، کسی را هدف قرار دهد ، و به دیگری اصابت کند ، و این هر دو محقون الدم باشند قتل عمد محسوب می گردد . ولی اگر کسی که مورد هدف قرار گرفته محقون الدم نبوده ، و به آن کس که محقون الدم بوده اصابت نموده باشد ، شبه عمد میباشد .
پس معلوم میشود که در قتل عمد، ملاک همان هدف قرار دادن انسان محقون الدم است وقتلی که واقع میشود بردارنده همین عنوان ( محقون الدم ) واقع میگردد و در این وقوع ، خصوصیت شخصی ملحوظ نیست .
بر اساس همین ملاک ، امام مدظله العالی درباره خطا محض میفرماید :
" و من الخطا المحض مالورمی انسانا مهدور الدم فاصاب انسانا آخر قتله " .
و در مورد شبه عمد میفرماید :
" مالو قتل شخصا باعتقاد کونه مهدورالدم فبان الخلاف ، او بطن انه صید فبان انسانا " 22
در بیان ایشان فرق میان خطا محض و شبه عمد آن است که ، اگر شخصی مقتول ، خود ، هدف قرار گرفته باشد ( به اعتقاد آنکه مهدورالدم است و خلاف آن آشکار میشود ) شبه عمد محسوب میگردد واگر هدف دیگری ( مهدورالدم )
بوده خطای محض است .
اما به هرحال هر دو مثال در این جهت مشترکند که در آنها مقصود هدف گیرنده انسان مهدورالدم بوده است .
در واقع لازمه ی این تفضیل آن است که اگر هدف قاتل ، انسان محقون الدم باشد ، عمد محض خواهد بود ، هر چند به شخص مورد نظراصابت ننماید و به دیگری ، که ماننداو است، اصابت کند 23 ابویعلی (سلار ) نیز در کتاب " مراسم "
میگوید :
" و اما الخطا اممحض فکان یرمی کافرا فیصیب مومنا " 24
در اینجا نیز اگر در خصوص شخص دیگر نیز عنوان خطا صدق می کرد باید میگفت " یرمی انسانا فیصیب غیره " حال آنکه مقصود ابویعلی آن بوده است که قاتل ، کافر را هدف قرار داده اما به مومن اصابت نموده است . پس بحث در " مهدورالدم " و "محقون الدم " بودن است . و لازمه این کلام – طبق مفهوم مخالف _ روشن است .
مرحوم حائری شاه باغ ، نیز مینویسد :" با احراز قصد ، اشتباه در هدف موجب خروج از ماده 170 25 نیست . مثلا اگرتیراندازی به قصد قتل کسی شود و به شخص دیگری اصابت و موجب فوت شود، قتل عمدی تشخیص میشود "26
و نیز در حکم شماره 1090/848 – 17 مرداد 1316 دیوانعالی کشور میگوید :
" در صدق عنوان جنایت ، قصد خصوص شخص که مورد اصابت واقع گردیده ، شرط نیست ." 27
و نیز حکم شماره 141 – 21 شهریور 1317 دیوانعالی کشور میگوید :
" در صدق ضرب یا جرح عمدی صدور آن از روی قصد کافی است . و لو اینکه ،در مضروب اشتباه شده باشد . پس اگر شخصی سنگی به کسی پرتاب کرده و اتفاقا به دیگری اصابت نماید ، این عمل داخل در ضرب عمدی بوده و تابع حکم یکی از مواد 171 و 172 و 173 قانون مجازات عمومی خواهد بود " 28
این نظر صحیح است زیرا مسئله ای که از نظر اسلام اهمیت دارد، مساله داشتن یا از دست دادن یک نیروی فعال است کسی که موجب از دست رفتن این نیرو میشود به تمامی جهان انسانیت صدمه میزند : " فکانما قتل الناس جمیعا " و دست خود را به جنایتی در حد " افساد ی الارض " می آلاید . قصد وی آن است که انسان بیگناهی را بی جهت از پا درآورد
و به چنین کاری هم موفق میشود و بنابراین زید یا عمرو بودن ، مقتول فرقی نمی کند .
همچنین وقتی که شخص به سوی گروهی تظاهر کننده آتش میگشاید و افرادی را از پا در می آورد نسبت به هریک از کشته شدگان ، قاتل عمدبشمار می آید ، گرچه فردفرد اشخاص مقتول را اسما و نسبا هرگز نشناسند ، و هیچ کدام را بخصوص در نظر نداشته باشند .
و نیز اگر قاتل به قصد ترور شخص معین به طرف ا تومبیل وی شلیک نماید ، و ا فراد دیگری را که همراه او هستند ، بکشد نسبت به تمامی آنها قاتل عمد است .
هم چنین اگر شخصی به قصد از بین بردن ا فراد موجود در یک ساختمان ، آن را ویران بسازد ، و یا هواپیما و کشتی مسافربری را منفجر نماید و درنتیجه عده ای را بدین وسیله هلاک سازد چون عالما عامدا قصد " اهلاک حرث و نسل "
را داشته از زمره مفسدین فی الارض است و قاتل عمد محسوب میگردد .
در این موارد نمی توان گفت که این شخص ، قاتل نفس محترمه نیست به دلیل آنکه شخص مقتول را نمی شناخته یا مورد نظرش نبوده است . زیرا درهر حال کشتن انسان وهتک حریم انسانیت منظور نظروی بوده است وبنابراین تمامی تعاریف فقها در خصوص موجب قصاص ، و نیز آیه شریفه بر وی منطبق میباشد .
در اینجا ممکن است گفته شود که لازمه این برداشت آن است که مسئله قتل نفس را از زمره جنایات عمومی بدانیم و آن را از ردیف جنایات خصوصی که حق شخصی را ایجاب می کند ، خارج بنمائیم . اما اگر چنین باشد این مطلب را چگونه توجیه کنیم که : عقوبت جانی ، بستگی به خواست مجنی علیه دارد : اگر بخواهد قصاص میکند، اگر بخواهد دیه می گیرد ،و چنانچه بخواهد می بخشد .
"فمن عفی له من اخیه شیئی فاتباع بالمعروف و ادا الیه باحسان " 29
در پاسخ میگوییم : همانطور که متذکر شده ایم جنایت قتل نفس ، در مرتبه گناهان کبیره ای است که مقتضی شدیدترین کفارات میباشد (کفاره جمع : دو ماه روزه پی در پی . آزاد کردن یک برده . اطعام شصت بینوا ) 30
و قرآن صریحا در خصوص آن وعده خلود در آتش را داده است :
" و من یقتل مومنا متعمدا فجزاوه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعدله عذابا عظیما " 31
" هرکس مسلمانی را از روی عمد و آگاهی بکشد – و از کرده خود پشیمان نشود وکاملا توبه نکند عقوبت او همیشه
درآتش جاوید سوختن است ، و مورد غضب ا لهی قرار گرفته و خداوند ویرا از رحمت خویش رانده و عذابی بس عظیم برای وی تدارک دیده است .
در صحیحه هشام بن سالم – از امام صادق علیه السلام – آمده است :
" لایزال المومن فی فسحه من دینه مالم یصب دما حراما . قال : و لایوفق قاتل المومن متعمدا للتوبه " 32
مومن از جانب دین اسلام پیوسته درگشایش قرار دارد 33 .تا آن هنگام که دست به جنایت و ریختن خون حرام نیالاید.
سپس فرمود : کشنده مرد مومن از روی عمد هرگز در انجام توبه موفق نمیشود .
این معنی بیان همان مفاد آیه شریفه " و غضب اللّه علیه و لعنه و ا عدله عذابا عظیما " است ، که بزرگترین عقوبت درباره قاتل عمد میباشد . اما در عین حال این طرز تلقی منافات با آن ندارد که شرع مقدس اسلام ، بجهت تسلی خاطر
بازماندگان مقتول ( اولیا دم ) برای ایشان نیز حقی در نظر گرفته باشد :
" ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا " 34
هرکس بیجهت کشته شود ، برای بازمانده وی حقی منظور گردیده است ، ولی نباید از این حق سو استفاده کند ، زیرا
قانون یاور او است .
یعنی : قانون قصاص این حق را به او میدهد منتهی تا موقعی که نخوا هد سواستفاده کند ، و بر اساس حس انتقامجوئی به
ریختن خون بی گناهان بپردازد و موجب نقض غرض از "جعل قانون قصاص "35 گردد از این رو دنباله آیه عفو ، افزوده
شده است که :
" ذلک تخفیف من ربکم و رحمه . فمن اعتدی بعد فله عذاب الیم " .
عفو که توسط اولیا دم انجام مییابد تخفیفی است که خداوند در این باره معین فرموده و از بعد رحمت واسعه خود به آن نظر افکنده است . اما بلافاصله هشدار میدهد که : هر کس این بخشایش را وسیله تجاوز به دیگران قرار دهد ، عقوبت دردناکی در انتظار وی خواهد بود .
نکته مهم آن است که حیات و ممات کسی به اراده دیگری بستگی پیدا می کند ، خود عقوبت بزرگی است . چه اگر بخواهد بر او منت می گذارد و او را آزاد میکند ، اما در واقع تا پایان عمر وی را در اسارت و بندگی عفو خویش قرار میدهد و اگر بخواهد می کشد و او را از صحنه وجود بر کنار می زند . " فامامنا بعد و اما فدا " 36 " یا منت است و آزادی توام با بردگی مطلق ویا فدیه دادن وخود را باز خریدن " . در تفسیر عیاشی ازامام صادق علیه السلام – روایت می کند :
" ان الله بعث محمدا بخمسه اسیاف ، سیف منها مغمود ، سله الی غیرنا وحکمه الینا. فاما السیف المغمود فهو الذی یقام به
القصاص . قال تعالی : النفس بالنفس . فسله الی اولیا المقتول و حکمه الینا " 37
خداوند پیغمبراسلام را با پنج شمشیر معبوث گردانید . یکی ازآن شمشیرها درغلاف است ، که بیرون آوردنش در اختیار دیگران اما حق حکم و نظارت بر آن با ما است .این شمشیر در غلاف همان است که قانون قصاص را به پا میدارد .
کشیدن آن با اولیا مقتول است ، ونظردرآن با ما است . یعنی : با نظروحکم ماست که میتوانند از آن استفاده کنند 38
حاصل آن که : هیچ گونه منافاتی ندارد که یک حق الهی یا حق عمومی جنبه خصوصی و شخصی هم داشته باشد ، و
از این قبیل است " حد سرقت " که منوط به شکایت مسروق منه است .
" ان شا رفعه الی القاضی و ان شا خلی سبیله " 39
یادآوری این نکته به جاست که در تعبیر روایات هم بیش از این نداریم که قاتل ، قصد جنایتی راکرده و به آن نیزدست
یافته است و این جنایت نیز ، قتل نفس محترمه است .
در صحیحه حلبی چنین آمده است : " العمد : کل ما اعتمد شیئا فاصا به . بحدیده اوبعصا اوبو کزه . فهذا کله عمد .
و الخطا من اعتمد شیئا فاصاب غیره " 40
" عمد آنست که آدمی چیزی را بخواهد و به آن نائل آید و خطا آنست که چیزی را بخواهد و به غیر از آنچه خواسته است دست یابد . "
آنچه در این روایت قابل ملاحظه است آنست که در روایت تعبیر " شیئا" آمده است نه "شخصا " یعنی گفته شده است که چیزی را بخواهد . و این شیی ( چیز ) همان قتل نفس است .
در قتل عمد ، قتل انسان را خواسته و به آن دست یافته است ، هر چند انسان مورد نظر او غیر از آن کسی است که کشته شده است .
اما در خطا محض ، قتل حیوان ( نه شخص ) را خواسته لکن به قتل انسان که خواست وی نبوده منتهی گردیده است .
ظاهرا مقصود شهید – در مسالک و روضه – از قید " شخص " : تعیین نوع مقتول است که آیا انسان است یا حیوان ، مسلمان است یا ذمی . زیرا این امور در مسئله قصاص نقش موثری دارند برای مثال ، اگر قاتل قصد قتل کافر ذمی را
داشته باشد ، و تصادفا به مسلمانی اصابت نماید ، قصاص نمی شود . زیرا در کشتن مسلمان ، خطا رفته است . و اگر
صید را هدف قرار داده و به انسانی اصابت کرده باشد ، قصاص نمی شود ، زیرا در قتل انسان خطا رفته است .
فقها ، همگی اتفاق دارند ، که اگر شخصی کافر ذمی را هدف قرار دهد ، و وی قبل از مردن مسلمان شود و سپس بمیرد . قاتل قصاص نمی شود .
در " تکمله المنهاج " چنین میخوانیم :
" لوجنی مسلم علی ذمی قاصدا قتله ، ثم اسلم فمات ، فلا قصاص . و کذلک الحال فیما لوجنی علی عبد ثم اعتق فمات . نعم تثبیت علیه فی الصورتین دیه النفس " .
این مطلب در "مبانی " چنین تعلیل شده است :
" لانه لم یکن قاصدا قتل المسلم و قد تقدم ان القصاص لم یثبت الا فیما اذا کان قاصدا قتل مسلم . و کذا فی قتل العبد ، لکم یکن قاصدا قتل الحر ، و بدونه لا قصاص " 41
و این همان است که در ابتدای بحث فرموده است که :
" یثبت القصاص بقتل النفس المحترمه ا لمکافئه عمدا عدوانا " .
دیه مورد اشاره در اینجا ، همان دیه کامله است که چون قتل ، شبه عمد محسوب می گردد بر عهده خود قاتل است .و
این نظیر مساله " لوقتله باعتقاد کونه مهدورالدم فبان الخلاف " 42 میباشد .
خلاصه آنکه مقصود شهیدازتعیین شخص مقتول،خصوصیاتی است که درنوع مقتول منظورمی باشدوالاتعیین خصوصیات
شخصیه مقتول،مانند پسرفلان و پدر فلان بودن ، درحکم شرعی چه تاثیری می تواند داشته باشد، تاآنکه فقیه عالیقدری
همچون شهید ثانی ، آنرا شرط کند ؟
به خوبی روشن است که مقصود علامه ، در قواعد و سید ، در مفتاح الکرامه ، از عبارت " قصد عدوافاصاب غیره " :
عدوی است که مهدور الدم باشد با این بیان مقصود ایشان با عبارت دیگران از جمله : کاشف الغطا وسلارواخیرا امام
مدظله العالی هماهنگ میشود و اختلافی نخوا هد داشت .
عبارت ابن حمزه در وسیله نیز بیان کننده همین مطلب است.وی برای تحقیق یافتن قتل عمد ، پنج امر را شرط می نماید:
1- بلوغ 2-عقل 3- قصد قتل 4- قصد مقتول 5 – وسیله قتل ، بهرچه ا نجام قتل با آن ممکن باشد ، چه نوعا و
چه اتفاقا . 43
مقصود ابن حمزه از شرط چهارم : خصوصیات نوعیه مقتول است ، نه خصوصیات شخصیه .


5
____________________________
نتیجه : تعریف قتل عمد ، شبه عمد و خطا محض
____________________________
در نتیجه : قتل عمد آنست که :شخص آهنگ قتل نفس محترمه ای را نماید و به این هدف نائل آید خواه این قتل نسبت به شخص مورد نظر واقع گردد و یا نسبت به دیگری که همانند او میباشد و با هر وسیله و آلتی ، چه آلت قتاله باشد ،
یا قتاله نباشد . و توسط هر عملی چه نوعا کشنده باشد یا نباشد . بدین ترتیب شخص قصد کشتن انسانی را داشته و آن را تحقق بخشیده است ، و این عمل ، قتل عمد محسوب میگردد .
به بیان دیگر در قتل عمد ، انتساب قتلی که واقع میشود – با تمام خصوصیات موثره آن – به قاتل شرط است،بدینگونه
که : قاتل میخواسته است به قتل نفس محترمه ای دست بزند و اینکار را انجام داده است بنابراین باید :
اولا : اصل عمل انجام یافته نسبت به مقتول ( که دارای عناوین خاص و موثری است ) فعل ارادی قاتل محسوب گردد .
ثانیا – مقصود قاتل از این عمل ، کشتن طرف بوده باشد .
اما اگر انتساب اصل عمل به قاتل محفوظ باشد ، یعنی عمل بر روی مقتول از روی اراده واختیار به انجام رسیده باشد ، ولی انتساب قتل محفوظ نباشد ، از آن رو که قاتل قصد قتل نداشته است ، این قتل ، شبه عمد محسوب میگردد .
سرانجام،چنان چه نه انتساب عمل به عامل محفوظ باشد و نه انتساب قتل واقع شده ، چون نه قصد مقتول را داشته است
تا کاری نسبت به او انجام دهد و نه قصد وآهنگ کشتن وی را داشته است ، اصلا انتساب قتل واقع شده به وی محفوظ نمیباشد واین قتل را خطا محض محسوب مینمایند . فی المثل تیری رها شده است و به فردی اصابت نموده که هرگز مد نظر نبوده است . 
           منابع                                                                            

شرایع الاسلام ، ج 4 ، ص 245  1-
2- شرایع الاسلام ، ج 4 ،ص 195
3- جواهر الکلام ، ج 42 ، ص 12
4- رجوع شود به: مبسوط ، ج 7 ، ص 115 وایضاح الفوائد ، ج 4 ،ص 555 ومفتاح الکرامه ، ج 10 ،ص 267

5- شرح لمعه ، ج 2 ،ص 392
6- شرح لمعه ، ج 2 ،ص 393


کلمات کلیدی: قتل، عمد، شبه عمد

نوشته شده توسط آ.چاوشی 88/11/3:: 7:31 عصر     |     () نظر

<      1   2   3      >